به خاطر یک دختر...💔🥺
پارت ۸
ویو صبح
کوک: از خواب بلند شدم ، چقدر سرم درد میکرد ، انگار داشت چیزی یادش میومد
جیمین: در زدم ، کوک ، کوک بیا صبحونه بخوریم
جوابی نشنیدم و رفتم کوک دیدم کوک سرش گرفته
کوک: ( تو فکرش یعنی چیزی داره یادش میاد ) آرمییییییییی ، کیم نامجون ، کیم سوک جین ، مین یونگی ، جونگ هوسوک ، پارک جیمین ؛کیم تهیونگ ، جئون جونگ کوک ،بی تی اسسسسس
جیمین: کوک ، کوک خوبی
کوک: آخ سرمممم ، آرمی ، بی تی اس
جیمین: بچه ها ، بچه هااااا ، بیاین بالا ، بچه ها اومدن
جین: چی شده
جیمین: نمیدونم اما حالش عادی نیست
شوگا : رفتم کوک و تکون دادم ، کوک ، کوک منو نگاه کن
کوک: بچه ها ، بی تی اس ، آرمی
نامی: چیزی یادت اومد
کوک: نمیدونم ، ما داشتیم میگفتیم آرمی و کلی آدم داشتن اسم هامون و صدا میزدن
جیهوپ: باشه کوک نگاه کن دیگه ناراحت نباش کم داره همه چیز یادت میاد بیا بریم صبحونه بخوریم
کوک: باشه ، بلند شدم رفتم دست و صورتم و شستم و رفتم پایین و نشستم سر میز صبحونه ، صبحونه رو ک خوردیم بلند شدیم و نشستیم سر رو مبل ، گوشیم برداشتم از دوباره کلی چیز نوشته بودن ک یم نفر نوشته بود ( تو به درد نمیخوری چرا زنده ای آخه تو فقط یک آدم اضافه توگروهی از گروه برو دیگه تو توی گروه فقط یک فرد اضافی )
سریع گوشی رو خاموش کردم و سرم و گرفتم و آروم گریه کردم
جیمین: کوک خوبی
کوک: سرم بلند و گفتم نه ( با گریه )
جیمین: رفتم بغل کوک نشستم و گفتم ، کوک چی شده چرا گریه میکنی
کوک: من حتی نمیدونم بی تی اس چیه اما همش بهم چرت و پرت میگن ( با گریه )
نامی: مگه چی شده
کوک: گوشی رو دادم جیمین
جیمین: کوک گوشیش داد بهم رفتم اون هیت ها رو خوندم بعد دادم به شوگا ، شوگا هم اومد بغل کوک نشست کل بچه ها خوندن و...........
ویو صبح
کوک: از خواب بلند شدم ، چقدر سرم درد میکرد ، انگار داشت چیزی یادش میومد
جیمین: در زدم ، کوک ، کوک بیا صبحونه بخوریم
جوابی نشنیدم و رفتم کوک دیدم کوک سرش گرفته
کوک: ( تو فکرش یعنی چیزی داره یادش میاد ) آرمییییییییی ، کیم نامجون ، کیم سوک جین ، مین یونگی ، جونگ هوسوک ، پارک جیمین ؛کیم تهیونگ ، جئون جونگ کوک ،بی تی اسسسسس
جیمین: کوک ، کوک خوبی
کوک: آخ سرمممم ، آرمی ، بی تی اس
جیمین: بچه ها ، بچه هااااا ، بیاین بالا ، بچه ها اومدن
جین: چی شده
جیمین: نمیدونم اما حالش عادی نیست
شوگا : رفتم کوک و تکون دادم ، کوک ، کوک منو نگاه کن
کوک: بچه ها ، بی تی اس ، آرمی
نامی: چیزی یادت اومد
کوک: نمیدونم ، ما داشتیم میگفتیم آرمی و کلی آدم داشتن اسم هامون و صدا میزدن
جیهوپ: باشه کوک نگاه کن دیگه ناراحت نباش کم داره همه چیز یادت میاد بیا بریم صبحونه بخوریم
کوک: باشه ، بلند شدم رفتم دست و صورتم و شستم و رفتم پایین و نشستم سر میز صبحونه ، صبحونه رو ک خوردیم بلند شدیم و نشستیم سر رو مبل ، گوشیم برداشتم از دوباره کلی چیز نوشته بودن ک یم نفر نوشته بود ( تو به درد نمیخوری چرا زنده ای آخه تو فقط یک آدم اضافه توگروهی از گروه برو دیگه تو توی گروه فقط یک فرد اضافی )
سریع گوشی رو خاموش کردم و سرم و گرفتم و آروم گریه کردم
جیمین: کوک خوبی
کوک: سرم بلند و گفتم نه ( با گریه )
جیمین: رفتم بغل کوک نشستم و گفتم ، کوک چی شده چرا گریه میکنی
کوک: من حتی نمیدونم بی تی اس چیه اما همش بهم چرت و پرت میگن ( با گریه )
نامی: مگه چی شده
کوک: گوشی رو دادم جیمین
جیمین: کوک گوشیش داد بهم رفتم اون هیت ها رو خوندم بعد دادم به شوگا ، شوگا هم اومد بغل کوک نشست کل بچه ها خوندن و...........
۱۶.۱k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.