۱۹
از عمارت مخصوص افراد خاصی که جدید وارد میشن هست ...
ات با شنیدن کلمه افراد ’خاص’ حرف جولی و قطع کرد
- خاص ؟؟؟
جولی؛ اینارو دیگه جیهو برات میگه ، این قسمت کلا با کل عمارت فرق داره ، محوطه عمارت جز اینجا همش مشکیه !
- چه خفناک ! ...
جولی؛ همینطوره ... صدای خنده چند وقته طولانیه تو این خونه نمیاد ... کشتن ، قتل و ... یکی از عادی ترین چیزای اینجاعه که بهش عادت میکنی !
ات وایستاد و روبه جولی کرد و دستای جولی و با نگرانی گرفت و توی چشماش زل زد
- جولی ، خواهش ازت میکنم منو از اینجا نجات بده ... حداقل یک راه فرار بگو بقیش و خودم میرم ، قول میدم جبران کنم .. قول میدم هرچی خواستی بهت بدم ..فقط ..فقط من برم از این خراب شده ،....
جولی؛ ات میخوام یه چیزی و روراست بهت بگم ،اگه این راهی که میگی وجود داشت و ازش با خبر بودم مطمئن باش تا الان فرار کرده بودم ، هیچ راهی وجود نداره . اخر کل درای اينجا بن بسته ،..
ات با بی حالی و ناامیدی دستای جولی و ول کرد و به راهش ادامه داد ، جولی بهش رسید
جولی؛ از اتاق جیهو که اومدی و همچیو فهمیدی ، بیا پیش من ! منتظرتم
و به دری اشاره کرد ، دری که بعد از وارد شدن ات به اونجا ، همچیو فهمیده بود و حقیقت های تلخ و به زبونش میچشید...
ات جلوی در وایستاد ، نفسی عمیق کشید تا نفسش هماهنگ شه و قلبش اروم بگیره ، در زد و با جواب بیا تو ، دستگیره و کشید پایین و درو باز کرد ،،
بعد از بیرون اومدن از اون در چی میخواد بشه ینی ؟ یعنی ات از کل حقایق اینده و گذشته باخبر میشه ؟ اون حقایق چی میتونه باشه ؟
ات با شنیدن کلمه افراد ’خاص’ حرف جولی و قطع کرد
- خاص ؟؟؟
جولی؛ اینارو دیگه جیهو برات میگه ، این قسمت کلا با کل عمارت فرق داره ، محوطه عمارت جز اینجا همش مشکیه !
- چه خفناک ! ...
جولی؛ همینطوره ... صدای خنده چند وقته طولانیه تو این خونه نمیاد ... کشتن ، قتل و ... یکی از عادی ترین چیزای اینجاعه که بهش عادت میکنی !
ات وایستاد و روبه جولی کرد و دستای جولی و با نگرانی گرفت و توی چشماش زل زد
- جولی ، خواهش ازت میکنم منو از اینجا نجات بده ... حداقل یک راه فرار بگو بقیش و خودم میرم ، قول میدم جبران کنم .. قول میدم هرچی خواستی بهت بدم ..فقط ..فقط من برم از این خراب شده ،....
جولی؛ ات میخوام یه چیزی و روراست بهت بگم ،اگه این راهی که میگی وجود داشت و ازش با خبر بودم مطمئن باش تا الان فرار کرده بودم ، هیچ راهی وجود نداره . اخر کل درای اينجا بن بسته ،..
ات با بی حالی و ناامیدی دستای جولی و ول کرد و به راهش ادامه داد ، جولی بهش رسید
جولی؛ از اتاق جیهو که اومدی و همچیو فهمیدی ، بیا پیش من ! منتظرتم
و به دری اشاره کرد ، دری که بعد از وارد شدن ات به اونجا ، همچیو فهمیده بود و حقیقت های تلخ و به زبونش میچشید...
ات جلوی در وایستاد ، نفسی عمیق کشید تا نفسش هماهنگ شه و قلبش اروم بگیره ، در زد و با جواب بیا تو ، دستگیره و کشید پایین و درو باز کرد ،،
بعد از بیرون اومدن از اون در چی میخواد بشه ینی ؟ یعنی ات از کل حقایق اینده و گذشته باخبر میشه ؟ اون حقایق چی میتونه باشه ؟
۸.۹k
۲۷ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.