عشق خوناشامی من پارت ۹
عشق خوناشامی من پارت ۹
ویو ا/ت:
اتاق این پسر چرا صورتیه و پر عروسکه رو به جیمین گفتم:
ا/ت: اینجا اتاق توعه؟
جیمین: آره
ا/ت: تو مگه دختری که اتاقت شبیه دختراس(خنده) تو مثلا خوناشامی حداقل یکمی شبیه خوناشام ها باش
جیمین: خودت گفتی خوناشامم پس اگه جرعت داری دوباره بخند که همهی خونت رو بخورم که بمیری
ا/ت: خندهههههههه زیاد
جیمین: حیف جونگکوک گفته کاری باهات نداشته باشیم
مگه نگفتی حوصلهام سر رفته بیا تو دیگه
ا/ت: چرا یعنی میزاری بازی کنم باهاشون؟(ذوق)
جیمین : حالا من بچهام یا تو؟
ا/ت : تو (رفت داخل اتاق)
جیمین: قیافه پوکر
ا/ت: داشتم اتاقش رو میدیدم واقعا خوشگل بود که یه عروسک خوشگل که شبیه جوجه بود روی تخت دیدم رفتم سمتش خواستم برش دارم که یکی زودتر از من برش داشت برگشتم دیدم جیمینه
ا/ت : چرا برش میداری؟
جیمین: به این نمیتونی دست بزنی ولی به هر کدوم دیگه خواستی دست بزن
ا/ت: چرا؟
جیمین: چون روی این حساسم
ا/ت: (خندهههههه) واقعا که بچه ای تو واقعا خوناشامی؟
جیمین:( خشمگین)
ا/ت: خیلی خب بابا قیافت رو اونجوری نکن حالا اسمش چیه؟
جیمین: اسمش موچی
ا/ت: اها قشنگه
جیمین: (خنده کیوت)
فلش بک به چند ساعت بعد
ویو جونگکوک:
داشتم با دوستام حرف میزدم که یاد ا/ت افتادم راستی چند ساعتی میشه که خبری ازش نیس به اطراف نگاه کردم ولی بازم خبری نبود یعنی کجاسسسسسس؟! فورا برادر هام رو صدا کردم و ماجرا رو بهشون گفتم خلاصه من و برادر هام و بادیگارد ها کل عمارت رو گشتیم ولی نبود یکدفعه یاد چان افتادم نکنه کار اون باشه یکمی به اطراف نگاه کردم که دیدم جیمین هم نیست یعنی چی؟...
ادامه دارد
حمایت
ویو ا/ت:
اتاق این پسر چرا صورتیه و پر عروسکه رو به جیمین گفتم:
ا/ت: اینجا اتاق توعه؟
جیمین: آره
ا/ت: تو مگه دختری که اتاقت شبیه دختراس(خنده) تو مثلا خوناشامی حداقل یکمی شبیه خوناشام ها باش
جیمین: خودت گفتی خوناشامم پس اگه جرعت داری دوباره بخند که همهی خونت رو بخورم که بمیری
ا/ت: خندهههههههه زیاد
جیمین: حیف جونگکوک گفته کاری باهات نداشته باشیم
مگه نگفتی حوصلهام سر رفته بیا تو دیگه
ا/ت: چرا یعنی میزاری بازی کنم باهاشون؟(ذوق)
جیمین : حالا من بچهام یا تو؟
ا/ت : تو (رفت داخل اتاق)
جیمین: قیافه پوکر
ا/ت: داشتم اتاقش رو میدیدم واقعا خوشگل بود که یه عروسک خوشگل که شبیه جوجه بود روی تخت دیدم رفتم سمتش خواستم برش دارم که یکی زودتر از من برش داشت برگشتم دیدم جیمینه
ا/ت : چرا برش میداری؟
جیمین: به این نمیتونی دست بزنی ولی به هر کدوم دیگه خواستی دست بزن
ا/ت: چرا؟
جیمین: چون روی این حساسم
ا/ت: (خندهههههه) واقعا که بچه ای تو واقعا خوناشامی؟
جیمین:( خشمگین)
ا/ت: خیلی خب بابا قیافت رو اونجوری نکن حالا اسمش چیه؟
جیمین: اسمش موچی
ا/ت: اها قشنگه
جیمین: (خنده کیوت)
فلش بک به چند ساعت بعد
ویو جونگکوک:
داشتم با دوستام حرف میزدم که یاد ا/ت افتادم راستی چند ساعتی میشه که خبری ازش نیس به اطراف نگاه کردم ولی بازم خبری نبود یعنی کجاسسسسسس؟! فورا برادر هام رو صدا کردم و ماجرا رو بهشون گفتم خلاصه من و برادر هام و بادیگارد ها کل عمارت رو گشتیم ولی نبود یکدفعه یاد چان افتادم نکنه کار اون باشه یکمی به اطراف نگاه کردم که دیدم جیمین هم نیست یعنی چی؟...
ادامه دارد
حمایت
۱۸.۲k
۱۸ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.