فیک جونگ کوک پارت ۲۵(معشوقه)
داشتم با گوشیم کار میکردم که یهو راننده گفت:میتونی کرایه من پرداخت کنی؟/ا.ت:بله پول همرام هست./راننده:ولی کرایه من پول نیست!/ا.ت:میشه بپرسم چیه؟/راننده:یه بوسه!/چییی این چرا چرت و پرت میگه نگاش کردم ولی نشناختمش ماسک زده بود صداش هم آشنا نبود پس حتما یه راننده مزاحمه!/ا.ت:ببخشید آقا ولی لازم نیست بیشتر از این برید لطفا وایسید من پیاده میشم!/بعد یهو بالای پلی که پایینش رودخونه بود وایساد و ماسکشو درآورد چی این که تهیونگه!/ا.ت:تهیونگ تویییی!/تهیونگ:آره منم این کارو کردم تا سوار شی/ا.ت:از من چی میخوای؟!تهیونگ:گفتم که یه بوسه!/ا.ت:تهیونگ لطفا بس کن تو که میدونی من از این کارا هم خوشم نمیاد!/تهیونگ:پس چطور اون موقع گذاشتی جیمین تورو ببوسه یا اون دفعه که جونگ کوک درو باز کرد و باهم لب به لب شدین!(با داد)/تو که خودت دیدی قضیه جونگ کوک تصادفی بود جیمین هم یهویی اون کارو کرد تازه جیمین این کارو از روی دوستی انجام داد که اونم تقصیر تو بود!ولی تو چی توهم از روی دوستی داری این حرفو میزنی؟!/تهیونگ:ا.ت خودت که میدونی من دوستت دارم پس لطفا تنهام نذار و قبول کن که کنار من بمونی!/ا.ت:متاسفم تهیونگ ولی من دیگه نمیتونم به دیدن شما بیام چون پدرم بهم اجازه نمیده!/تهیونگ:تو درخواست منو قبول کن منم پدرتو راضی میکنم!/ا.ت:متاسفم تهیونگ ولی نمیشه چون من قراره چند وقت دیگه ازدواج کنم! دلم نمیخواست قلب تهیونگ رو بشکونم ولی باید از خودم دورش میکردم جونگ کوک به من علاقه ای نداشت پس به من نزدیک نمیشه پس به جای اون باید نگران تهیونگ باشم چون ممکنه اگه پسر عموم از این قضیه خبر دار بشه بلایی سر تهیونگ بیاره!/تهیونگ:چییی یعنی چی که قراره ازدواج کنییی پس چرا داری الان به من این موضوع رو میگیییی!/ا.ت:چون نمیخواستم ناراحتت کنم متاسفم!بعد از ماشین پیاده شدم و راه افتادم وقتی به تهیونگ نگاه کردم قلبم شکست! اون داشت گریه میکرد سرشو کوبوند به فرمون بعد کوبید به شیشه همین طور که بلند گریه میکرد سرخودشو میکوبوند به شیشه!دیگه نمیتونستم تحمل کنم اون به من کمک کرد ولی من اینطور قلبشو شکوندم برگشتم سمتش در ماشینو باز کردم دستشو گرفتم و ماشین کشیدمش بیرون داشت با چشمای اشکی بهم نگاه میکرد که یهو سرشو گرفتم و ....
۳.۵k
۰۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.