وقتی عاشقت شدم پارت ۱
از زبون یونا : پوفففف باز باید پاشم برم مدرسههههه
صبر کن ببینم .........
واااااای خواب موندممممممممم
از زبون راوی : سریع تر موهاش رو شونه کرد و با عجله فرم رو پوشید
و وسایلشو جمع کرد و با تموم وجود دوید به سمت مدرسه
یونا : جیغغغغ درو بستنننن
ناظم : به به یونا خانم میزاشتین اخر ساعت میومدین
یونا : ببخشید خانم ساعتمو اشتباهی کوک کردم
ناظم : همیشه بهونه میاری به خاطر بی نظمی هات باید بری دفتر
یونا : پوففف
تو ذهنش : باز بچه ها مسخرم میکنن
چند مین بعد :
از زبون یونا : وارد کلاس شدم همه میخندیدن
ولی خب عوضش خداروشکر که معلم نبود و زنگ تفریح کلاسی بود
یونا : پوفففف سلام
میا : سلام
یونا : میااااااااا کمکم کن من چیکار کنم اخههه مگه تقصیر منه که خواب میمونم
میا ساکت بود
تا اینکه کوک اومد :
کوک رو به یونا : سلام دختر کوچولو
یونا پوکر فیس رو به کوک : یااا من کوچولو نیستم
کوک : جوجه واسه من صداتو بالا میبریییی ؟
یونا : یاااااا جوجه خودتی فکر کردی از من بزرگتری ؟
کوک با ی لبخند ریز : خب از نظر سن نه ولی از نظر عقل اره
یونا : .....
کوک : از اینجا پاشو میخوام بشینم
یونا : .... نمیخوام
کوک : چییی ؟
از موهای یونا گرفت و پرتش کرد اونور
میا : حرو.م زاده چیکار میکنییی
کوک : تقصیر خودشه
یونا : یااا منو میزنی
یونا رفت جلو و با پا زد لای پای کوک
کوک افتاد زمین و از درد به خودش پیچید
کوک : یاااا دختره ی خیره سررررر
یونا : تا تو باشی منو نزنی
یهو معلم اومد :
معلم : اینجا چخبرهههه
سولی با لحن لوس : آقا معلم یونا کوک رو اذیت میکنه
میا : تو لازم نیس خود شیرینی کنی سولی خانم
سولی دهن کجی
معلم : جئون جانگ کوک و مین یونا هر دو تنبیه میشین تا باهم خوب رفتار کنید
میاد جلو و دست یونا و کوک رو میزاره تو دست هم
معلم رو به همه : یونا و کوک شما باید دست همو تا یک هفته بگیرین و ول نکنید تا یاد بگیرین چجوری باهم کنار بیاین
برای دستشویی رفتن ول میکنید و دوباره دست همو میگیرن حتی زنگ تفریح
یونا تو ذهنش : یعنی من باید یک هفته دست این قلدر رو بگیرم ؟ نمیخواممممم
کوک لبخند ریز
صبر کن ببینم .........
واااااای خواب موندممممممممم
از زبون راوی : سریع تر موهاش رو شونه کرد و با عجله فرم رو پوشید
و وسایلشو جمع کرد و با تموم وجود دوید به سمت مدرسه
یونا : جیغغغغ درو بستنننن
ناظم : به به یونا خانم میزاشتین اخر ساعت میومدین
یونا : ببخشید خانم ساعتمو اشتباهی کوک کردم
ناظم : همیشه بهونه میاری به خاطر بی نظمی هات باید بری دفتر
یونا : پوففف
تو ذهنش : باز بچه ها مسخرم میکنن
چند مین بعد :
از زبون یونا : وارد کلاس شدم همه میخندیدن
ولی خب عوضش خداروشکر که معلم نبود و زنگ تفریح کلاسی بود
یونا : پوفففف سلام
میا : سلام
یونا : میااااااااا کمکم کن من چیکار کنم اخههه مگه تقصیر منه که خواب میمونم
میا ساکت بود
تا اینکه کوک اومد :
کوک رو به یونا : سلام دختر کوچولو
یونا پوکر فیس رو به کوک : یااا من کوچولو نیستم
کوک : جوجه واسه من صداتو بالا میبریییی ؟
یونا : یاااااا جوجه خودتی فکر کردی از من بزرگتری ؟
کوک با ی لبخند ریز : خب از نظر سن نه ولی از نظر عقل اره
یونا : .....
کوک : از اینجا پاشو میخوام بشینم
یونا : .... نمیخوام
کوک : چییی ؟
از موهای یونا گرفت و پرتش کرد اونور
میا : حرو.م زاده چیکار میکنییی
کوک : تقصیر خودشه
یونا : یااا منو میزنی
یونا رفت جلو و با پا زد لای پای کوک
کوک افتاد زمین و از درد به خودش پیچید
کوک : یاااا دختره ی خیره سررررر
یونا : تا تو باشی منو نزنی
یهو معلم اومد :
معلم : اینجا چخبرهههه
سولی با لحن لوس : آقا معلم یونا کوک رو اذیت میکنه
میا : تو لازم نیس خود شیرینی کنی سولی خانم
سولی دهن کجی
معلم : جئون جانگ کوک و مین یونا هر دو تنبیه میشین تا باهم خوب رفتار کنید
میاد جلو و دست یونا و کوک رو میزاره تو دست هم
معلم رو به همه : یونا و کوک شما باید دست همو تا یک هفته بگیرین و ول نکنید تا یاد بگیرین چجوری باهم کنار بیاین
برای دستشویی رفتن ول میکنید و دوباره دست همو میگیرن حتی زنگ تفریح
یونا تو ذهنش : یعنی من باید یک هفته دست این قلدر رو بگیرم ؟ نمیخواممممم
کوک لبخند ریز
۵.۴k
۲۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.