دوست پسر روانی فصل دوم پارت ۱۰
الاناس که ذهنم منفجر بشه
قبل از اینکه بتونم تصمیم درستی بگیرم تهیونگ از جدا شد و با صدایی که غم توش موج میزد گفت
ته: واقعا تو منو دوست نداری
با گفتن این جمله انگاری که قلبم تیر کشید الان وقت درستش بود برای گفتن همه چیز اینکه چه احساسی دارم اینکه چرا نمیتونم تصمیم بگیرم
یوری: نه تهیونگ منو تورو دوست دارم ..فقط..فقط..
ته:فقط چی هااا
یوری: فقط میترسم
ته:از چی میترسی هااا اینکه من مثل روانی ها بهت آسیب بزنم (داد)
یوری: نههههه (داد) من فقط میترسم آزادیم رو برای همیشه از دست بدم(آروم)
ببین تهیونگ تو هیچوقت بهم آزادی کافی رو ندادی برای همین بود که فرار کردم چون فکر میکردم که اینجا زندونی شدم منم دلم میخواد مثل همه برم بیرون، چند تا دوست داشته باشم، برم کافه، یا مثل زوج های دیگه آخر هفته ها برم پیک نیک .... ولی من هیچ کدوم از اینا رو تجربه نکردم
ته:.....درک میکنم ولی ... خب من میترسم ..میترسم از اینکه از دستت بدم ...من دلم میخواد همیشه بدونم که تو جات امنه تا خیالم راحت باشه
یوری:میدونم تهیونگ درکت میکنم ولی آخه این راهش نیست
ته:باشه سعی میکنم درستش کنم اگه تو قول بدی دیگه قرار نیست منو تنها بزاری
یوری: قول میدم من قرار نیست هیچوقت تورو تنها بزارم
الان جنگ بین قلب و عقلم به پایان رسیده بود وقت انتخاب خودم بود
آروم لبام رو روی لباش گذاشتم و مک عمیقی زدم که اونم شروع کرد به همکاری......
شرط:۱۰ لایک 🍷 ✨
برید خداتونو شکر کنید که تهیونگ با تفنگ یوری رو نکشت چون من تا یک هفته تحت تاثیر اسکویید گیم هستم و امکان کشتن یوری زیاده 😁😌
قبل از اینکه بتونم تصمیم درستی بگیرم تهیونگ از جدا شد و با صدایی که غم توش موج میزد گفت
ته: واقعا تو منو دوست نداری
با گفتن این جمله انگاری که قلبم تیر کشید الان وقت درستش بود برای گفتن همه چیز اینکه چه احساسی دارم اینکه چرا نمیتونم تصمیم بگیرم
یوری: نه تهیونگ منو تورو دوست دارم ..فقط..فقط..
ته:فقط چی هااا
یوری: فقط میترسم
ته:از چی میترسی هااا اینکه من مثل روانی ها بهت آسیب بزنم (داد)
یوری: نههههه (داد) من فقط میترسم آزادیم رو برای همیشه از دست بدم(آروم)
ببین تهیونگ تو هیچوقت بهم آزادی کافی رو ندادی برای همین بود که فرار کردم چون فکر میکردم که اینجا زندونی شدم منم دلم میخواد مثل همه برم بیرون، چند تا دوست داشته باشم، برم کافه، یا مثل زوج های دیگه آخر هفته ها برم پیک نیک .... ولی من هیچ کدوم از اینا رو تجربه نکردم
ته:.....درک میکنم ولی ... خب من میترسم ..میترسم از اینکه از دستت بدم ...من دلم میخواد همیشه بدونم که تو جات امنه تا خیالم راحت باشه
یوری:میدونم تهیونگ درکت میکنم ولی آخه این راهش نیست
ته:باشه سعی میکنم درستش کنم اگه تو قول بدی دیگه قرار نیست منو تنها بزاری
یوری: قول میدم من قرار نیست هیچوقت تورو تنها بزارم
الان جنگ بین قلب و عقلم به پایان رسیده بود وقت انتخاب خودم بود
آروم لبام رو روی لباش گذاشتم و مک عمیقی زدم که اونم شروع کرد به همکاری......
شرط:۱۰ لایک 🍷 ✨
برید خداتونو شکر کنید که تهیونگ با تفنگ یوری رو نکشت چون من تا یک هفته تحت تاثیر اسکویید گیم هستم و امکان کشتن یوری زیاده 😁😌
۲.۱k
۱۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.