۶۱
ا/ت: من باورت دارم ولی بخاطر اینکه چند روز پیش یه شوخی درمورد همین موضوع کردی یکم شخت شد
تهیونگ: به حلقه ازدواج که اعتماد داری؟
ا/ت: خب میتونی نپوشی
تهیونگ: به شناسنامه چی؟ بیا ببینیش اسم کیو زده؟ تنها اسمی که نوشته اسم مامان و بابامه
ا/ت: 😔
تهیونگ خیلی عصبانی ناراحت بود که از چشماش پر اشک شده بود اولین بار بود اینجور میدیدمش رفتم یه لیوان اب اوردم
ا/ت: بیا
تهیونگ: نمیخوام
ا/ت: میدونم ناراحتی و عصبانی بزار اشکایی که تو چشمات جمع شده از چشمات خارج شن و اشک بریز اصلا هرکاری میخوای بکن عصبانیتت رو روی من خالی کن من واقعا لیاقتت رو ندارم
دستشو گذاشت رو دستم
تهیونگ: من فقط اومده بودم توضیح بدم نمیدونم چرا تهجون اینکارو کرده
ا/ت: منو میبخشی
تهیونگ: اره میبخشم چیز مهمی نیست شک کردن تو همه ی رابطه ها اتفاق میفته ولی تو نباید سریع تصمیم بگیری و باید بیای از خودم بپرسی
ا/ت: اهمم چشم از این به بعد
تهیونگ: خستم میخوام استراحت کنم میشه پیشم بمونی
ا/ت: کجا میخوام برم
تهیونگ: امشب برمیگردیم خونه پیش مامان بابات
ا/ت: اگه خواستی فردا میریم
تهیونگ: چرا فردا؟
ا/ت: نمیدونم همینجوری میگم یه چیزی درست کنم بخوریم
تهیونگ: اره درست کن
ا/ت: باشه
تهیونگ: کمک نمیخوای؟
ا/ت: نه
تهیونگ: گوشیت داره زنگ میخوره
ا/ت: بده تهجونه چیکار کنم عادی رفتار کنم
تهیونگ: نه جوابش نده وقتی جوابش بده که من نباشم نمیخوام دیگه صداشو بشنوم
ا/ت: تهیونگی
تهیونگ: جانم
ا/ت: میخوام بهت اشپزی یاد بدم
تهیونگ: لازم ندارم وقتی تو رو هست
ا/ت: خب اگه یه روز من نبودم میخوای چیکار کنی؟
تهیونگ: از بیرون میخرم
ا/ت: من که اشپزت نیستم
تهیونگ: منم دکترت نیستم وقتی مریض میشی میای پیشم خوبت میکنم بیا توهم اشپزی یاد بده هروقت تو نبودی میخورم ولی من به دکتری یاد میدم هروقت مریض شدی خوب بشی
ا/ت: 😂
تهیونگ: زنگ بزنم امشب چونهو و سوآ بیان
ا/ت: نه بزار یه روز کامل تنها باشیم
تهیونگ: خب فردا هم هست اصلا یه چیزی بیا هرچه زودتر ازدواج کنیم اینجوری بیشتر کنار هم هستیم خوبه
ا/ت: من هنوز به مامان و بابام درمورد تو حرف نزدم
تهیونگ: یعنی میشه بگن نه
ا/ت: نمیدونم
تهیونگ: اماده نشد؟
ا/ت: اومدم
تهیونگ: من اول عاشق اشپزیت شدم بعد خودت
ا/ت: نوش جان
بعد از غذا
تهیونگ: من خستم میرم بخوابم
ا/ت:باشه
یک ساعت بعد
منم خوابم گرفته بود کجا بخوابم؟ از کجا پتو بیارم رفتم پیش تهیونگ
ا/ت: تهیونگی
تهیونگ: ا/ت
ا/ت: عزیزم منم میخوام بخوابم پتو کجا هست
تهیونگ: بالاست
ا/ت: کجا؟
تهیونگ: اونجا
ا/ت: دستم نمیرسه
تهیونگ: ولش کن بیا همینجا پیش خودم بخواب
ا/ت: پیش تو؟
تهیونگ: اره
ا/ت:باشه
#فیک
#سناریو
تهیونگ: به حلقه ازدواج که اعتماد داری؟
ا/ت: خب میتونی نپوشی
تهیونگ: به شناسنامه چی؟ بیا ببینیش اسم کیو زده؟ تنها اسمی که نوشته اسم مامان و بابامه
ا/ت: 😔
تهیونگ خیلی عصبانی ناراحت بود که از چشماش پر اشک شده بود اولین بار بود اینجور میدیدمش رفتم یه لیوان اب اوردم
ا/ت: بیا
تهیونگ: نمیخوام
ا/ت: میدونم ناراحتی و عصبانی بزار اشکایی که تو چشمات جمع شده از چشمات خارج شن و اشک بریز اصلا هرکاری میخوای بکن عصبانیتت رو روی من خالی کن من واقعا لیاقتت رو ندارم
دستشو گذاشت رو دستم
تهیونگ: من فقط اومده بودم توضیح بدم نمیدونم چرا تهجون اینکارو کرده
ا/ت: منو میبخشی
تهیونگ: اره میبخشم چیز مهمی نیست شک کردن تو همه ی رابطه ها اتفاق میفته ولی تو نباید سریع تصمیم بگیری و باید بیای از خودم بپرسی
ا/ت: اهمم چشم از این به بعد
تهیونگ: خستم میخوام استراحت کنم میشه پیشم بمونی
ا/ت: کجا میخوام برم
تهیونگ: امشب برمیگردیم خونه پیش مامان بابات
ا/ت: اگه خواستی فردا میریم
تهیونگ: چرا فردا؟
ا/ت: نمیدونم همینجوری میگم یه چیزی درست کنم بخوریم
تهیونگ: اره درست کن
ا/ت: باشه
تهیونگ: کمک نمیخوای؟
ا/ت: نه
تهیونگ: گوشیت داره زنگ میخوره
ا/ت: بده تهجونه چیکار کنم عادی رفتار کنم
تهیونگ: نه جوابش نده وقتی جوابش بده که من نباشم نمیخوام دیگه صداشو بشنوم
ا/ت: تهیونگی
تهیونگ: جانم
ا/ت: میخوام بهت اشپزی یاد بدم
تهیونگ: لازم ندارم وقتی تو رو هست
ا/ت: خب اگه یه روز من نبودم میخوای چیکار کنی؟
تهیونگ: از بیرون میخرم
ا/ت: من که اشپزت نیستم
تهیونگ: منم دکترت نیستم وقتی مریض میشی میای پیشم خوبت میکنم بیا توهم اشپزی یاد بده هروقت تو نبودی میخورم ولی من به دکتری یاد میدم هروقت مریض شدی خوب بشی
ا/ت: 😂
تهیونگ: زنگ بزنم امشب چونهو و سوآ بیان
ا/ت: نه بزار یه روز کامل تنها باشیم
تهیونگ: خب فردا هم هست اصلا یه چیزی بیا هرچه زودتر ازدواج کنیم اینجوری بیشتر کنار هم هستیم خوبه
ا/ت: من هنوز به مامان و بابام درمورد تو حرف نزدم
تهیونگ: یعنی میشه بگن نه
ا/ت: نمیدونم
تهیونگ: اماده نشد؟
ا/ت: اومدم
تهیونگ: من اول عاشق اشپزیت شدم بعد خودت
ا/ت: نوش جان
بعد از غذا
تهیونگ: من خستم میرم بخوابم
ا/ت:باشه
یک ساعت بعد
منم خوابم گرفته بود کجا بخوابم؟ از کجا پتو بیارم رفتم پیش تهیونگ
ا/ت: تهیونگی
تهیونگ: ا/ت
ا/ت: عزیزم منم میخوام بخوابم پتو کجا هست
تهیونگ: بالاست
ا/ت: کجا؟
تهیونگ: اونجا
ا/ت: دستم نمیرسه
تهیونگ: ولش کن بیا همینجا پیش خودم بخواب
ا/ت: پیش تو؟
تهیونگ: اره
ا/ت:باشه
#فیک
#سناریو
۱.۵k
۲۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.