پارت۳۴
درست مثل لشکری از مرده های متحرک بودن که برای شکار طعمه,
خودشون رو به سمتم میکشوندن.
اما با پر شدن گوش هام با صدای چیلیک چیلیک شات های عکاس ها و
خبرنگارها, تازه به عمق فاجعه پی بردم.
عکسم داشت میرفت تو سایت های زرد و تمام رسانه های جمعی کره و این
یعنی همه ی افرادی که تو زندگیم بودن, میفهمیدن که من همون پسر
لعنتی داخل اون فیلم گی پورن چند دقیقه ای هستم!
بدتر از این نمیشد. . .
-آخه چرا همچین کاری کردید؟؟
با صدای ناالن جین که درحال صحبت با یرین بود, سرم رو باال آوردم و
به اطرافم نگاه کردم.
قبل از اینکه خبرنگارها به سمتمون هجوم بیارن, سر و کله ی جین و دو
بادیگارد تهیونگ پیداش شده بود و نتیجه اش این بود که حاال روی مبل
های خونه اش بشینیم
پدر و مادرم زیر گوش همدیگه پچ پچ میکردن و به احتمال زیاد روی تک
تک وسایلی که داخل آپارتمان موجود بود قیمت میگذاشتن.
خبری از خود کیم تهیونگ نبود و همین باعث نگرانی بی حد و حصرم
میشد.
به احتمال خیلی زیاد تا االن یرین تمام ماجرا رو به جین توضیح داده بود؛
تمام ماجرایی که تهش ختم میشد به ساسنگ بودن من و به احتمال زیاد
منجر به شکایت ته از من میشد! بهرحال در قالب یک شخص دیگه وارد
خونه اش شده بودم و چنین افتضاحی به بار اومده بود.
-پس کجاست؟
اینبار پدرم درحالیکه اخم کرده بود, از جین سوال پرسید.
-چی کجاست؟
پسر با گیجی نگاهی به مرد اخم آلود رو به روش انداخت.
-دارم میگم اون پسره کجاست؟
حس دخترهایی رو داشتم که از دوست پسرشون حامله شدن و حاال
خانوادش برای گیر انداختن اون پسر بکن در رو پا پیش گذاشتن.
جین از روی دسته ی مبلی که روش نشسته بود بلند شد و حین اینکه با
کالفگی موهاش رو بهم میریخت لب زد:
-یکم حالش خوب نیست. . . بهتره بهش وقت بدیم. . .
مادرم درحالیکه لیوان آبی که براش آورده بودن رو از لبهاش دور میکرد
لب زد:
-چرا حالش خوب نیست؟ این پسر من نیست که هم از نظر جسمی و هم
از نظر روحی بهش ضربه خورده؟
چشم هام رو به روی هم فشار دادم و سعی کردم خودم رو از بحث دور نگه
دارم.
سرم اونقدر درد میکرد که میخواستم روی میز بکوبمش و از دستش
خالصی پیدا کنم.
-این پسر شما نبود که با پخش کردن اون فیلم همچین گندی به زندگی من
زد؟
با شنیدن صدای خشم آلود تهیونگ پلک هام درجا باز شدن
آیدل با اون لباس های چروک, چشم های گود افتاده و موهای شونه
نخوردش هیچ شباهتی به مردی که دیشب باهاش خوابیده بودم نداشت.
با برگشتن نگاه سنگینش روی من و قفل شدن نگاهمون بهم, میتونستم سرخ
شدن چشم هاش از شدت خشم رو حس کنم.
-اوهه. . .
پدرم از جاش بلند شد و با دور زدن مبل به چند قدمی آیدل رفت.
با قد صد و هفتاد سانتیش اونقدری از تهیونگ کوتاه تر بود که وادار بشه
خودشون رو به سمتم میکشوندن.
اما با پر شدن گوش هام با صدای چیلیک چیلیک شات های عکاس ها و
خبرنگارها, تازه به عمق فاجعه پی بردم.
عکسم داشت میرفت تو سایت های زرد و تمام رسانه های جمعی کره و این
یعنی همه ی افرادی که تو زندگیم بودن, میفهمیدن که من همون پسر
لعنتی داخل اون فیلم گی پورن چند دقیقه ای هستم!
بدتر از این نمیشد. . .
-آخه چرا همچین کاری کردید؟؟
با صدای ناالن جین که درحال صحبت با یرین بود, سرم رو باال آوردم و
به اطرافم نگاه کردم.
قبل از اینکه خبرنگارها به سمتمون هجوم بیارن, سر و کله ی جین و دو
بادیگارد تهیونگ پیداش شده بود و نتیجه اش این بود که حاال روی مبل
های خونه اش بشینیم
پدر و مادرم زیر گوش همدیگه پچ پچ میکردن و به احتمال زیاد روی تک
تک وسایلی که داخل آپارتمان موجود بود قیمت میگذاشتن.
خبری از خود کیم تهیونگ نبود و همین باعث نگرانی بی حد و حصرم
میشد.
به احتمال خیلی زیاد تا االن یرین تمام ماجرا رو به جین توضیح داده بود؛
تمام ماجرایی که تهش ختم میشد به ساسنگ بودن من و به احتمال زیاد
منجر به شکایت ته از من میشد! بهرحال در قالب یک شخص دیگه وارد
خونه اش شده بودم و چنین افتضاحی به بار اومده بود.
-پس کجاست؟
اینبار پدرم درحالیکه اخم کرده بود, از جین سوال پرسید.
-چی کجاست؟
پسر با گیجی نگاهی به مرد اخم آلود رو به روش انداخت.
-دارم میگم اون پسره کجاست؟
حس دخترهایی رو داشتم که از دوست پسرشون حامله شدن و حاال
خانوادش برای گیر انداختن اون پسر بکن در رو پا پیش گذاشتن.
جین از روی دسته ی مبلی که روش نشسته بود بلند شد و حین اینکه با
کالفگی موهاش رو بهم میریخت لب زد:
-یکم حالش خوب نیست. . . بهتره بهش وقت بدیم. . .
مادرم درحالیکه لیوان آبی که براش آورده بودن رو از لبهاش دور میکرد
لب زد:
-چرا حالش خوب نیست؟ این پسر من نیست که هم از نظر جسمی و هم
از نظر روحی بهش ضربه خورده؟
چشم هام رو به روی هم فشار دادم و سعی کردم خودم رو از بحث دور نگه
دارم.
سرم اونقدر درد میکرد که میخواستم روی میز بکوبمش و از دستش
خالصی پیدا کنم.
-این پسر شما نبود که با پخش کردن اون فیلم همچین گندی به زندگی من
زد؟
با شنیدن صدای خشم آلود تهیونگ پلک هام درجا باز شدن
آیدل با اون لباس های چروک, چشم های گود افتاده و موهای شونه
نخوردش هیچ شباهتی به مردی که دیشب باهاش خوابیده بودم نداشت.
با برگشتن نگاه سنگینش روی من و قفل شدن نگاهمون بهم, میتونستم سرخ
شدن چشم هاش از شدت خشم رو حس کنم.
-اوهه. . .
پدرم از جاش بلند شد و با دور زدن مبل به چند قدمی آیدل رفت.
با قد صد و هفتاد سانتیش اونقدری از تهیونگ کوتاه تر بود که وادار بشه
۷.۶k
۲۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.