معلم من!
part ⁵
که یک دفعه یکی دیگه از معلما اومد توی کلاس و داد زد:مدیر مدیررر
همه تعجب کرده بودیم.
مونا گفت:خانوم ببخشید ولی آقای مدیر اینجا نیستن!
کوک آروم دستشو از روی موهام برداشتو به سمت اون خانوم رفت.
یعنی چی؟!
کوک مدیر این مدرسه هم بود!
با تعجب به رفتنش نکاه میکردم.
وفتی که از اتاق رفت بیرون همه شروع به حرف زدن و پچ پچ کردن شدن.
به مونا گفتم:یعنی کوک مدیر مدرسه و معلم این مدرسست؟!
مونا:حتما دیگه آره
تعجب نداره که خیلیم خوبه
راستی کلمه اولتو یه بار دیگه تکرار کن؟!
ات:یعنی
مونا:بعدش؟!
ات:کوک!
مونا:بچهها ات به استاد جعون میگه کوک!
همه به مونا نگاه کردنو خندیدن که گفتم:یاااا کجاش خنده داره؟!
یه دفعه مونا خنده از رو لباش محو شدو گفت:خوش به حال دوست دختر مدیرمون!
و با دست به من اشاره کرد.
همه خندیدن و مشغول حرف زدن بودیم که کوک با عصبانیت وارد کلاس شد!
کوک:ات بیا بیرون!
ات:برای.....
کوک:گفتم بیا بیرون(باداد)
ترسیده از جام بلندشدمو سمتش رفتم که دستمو کشیدو منو به دفتر خودش یعنی مدیر برد!
ادامه دارد........
که یک دفعه یکی دیگه از معلما اومد توی کلاس و داد زد:مدیر مدیررر
همه تعجب کرده بودیم.
مونا گفت:خانوم ببخشید ولی آقای مدیر اینجا نیستن!
کوک آروم دستشو از روی موهام برداشتو به سمت اون خانوم رفت.
یعنی چی؟!
کوک مدیر این مدرسه هم بود!
با تعجب به رفتنش نکاه میکردم.
وفتی که از اتاق رفت بیرون همه شروع به حرف زدن و پچ پچ کردن شدن.
به مونا گفتم:یعنی کوک مدیر مدرسه و معلم این مدرسست؟!
مونا:حتما دیگه آره
تعجب نداره که خیلیم خوبه
راستی کلمه اولتو یه بار دیگه تکرار کن؟!
ات:یعنی
مونا:بعدش؟!
ات:کوک!
مونا:بچهها ات به استاد جعون میگه کوک!
همه به مونا نگاه کردنو خندیدن که گفتم:یاااا کجاش خنده داره؟!
یه دفعه مونا خنده از رو لباش محو شدو گفت:خوش به حال دوست دختر مدیرمون!
و با دست به من اشاره کرد.
همه خندیدن و مشغول حرف زدن بودیم که کوک با عصبانیت وارد کلاس شد!
کوک:ات بیا بیرون!
ات:برای.....
کوک:گفتم بیا بیرون(باداد)
ترسیده از جام بلندشدمو سمتش رفتم که دستمو کشیدو منو به دفتر خودش یعنی مدیر برد!
ادامه دارد........
۲۳.۵k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.