شعر حضرت حافظ در خصوص مولا امیرالمؤمنین:
شعر حضرت حافظ در خصوص مولا امیرالمؤمنین:
غزل ۲۹۶
طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف
گر بکشم زهی طرب ور بکشد زهی شرف
طرف کرم ز کس نبست این دل پرامید من
گر چه سخن همیبرد قصه من به هر طرف
از خم ابروی توام هیچ گشایشی نشد
وه که در این خیال کج عمر عزیز شد تلف
ابروی دوست کی شود دست کش خیال من
کس نزدهست از این کمان تیر مراد بر هدف
چند به ناز پرورم مهر بتان سنگ دل
یاد پدر نمیکنند این پسران ناخلف
من به خیال زاهدی گوشه نشین و طرفه آنک
مغبچهای ز هر طرف میزندم به چنگ و دف
بی خبرند زاهدان نقش بخوان و لا تقل
مست ریاست محتسب باده بده و لا تخف
صوفی شهر بین که چون لقمه شبهه میخورد
پاردمش دراز باد آن حیوان خوش علف
حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق
بدرقه رهت شود همت شحنه نجف
توضیح:
طالع چه تأثیر مهمی در حیات انسان می تواند داشته باشد که رهرو وارسته ای چون خواجۀ رندان به کمک و مدد آن چشم امید بدوزد، و این عقیده در او راسخ گردد که در صورت مدد طالع دستش به دامن معشوق و محبوبش خواهد رسید؟ این عقیدۀ خواجۀ رندان با اصول عرفان نظری و عملی هماهنگ است؟ لا مؤثّر فی الوجود الا الله مفهومی نیست که رند پاکبازی چون خواجه آنرا در طاقچۀ نسیان گذاشته باشد. در نهایت، و در راه ” او ” قبض به بسط و هجر به وصل می انجامد. نکته ای را که « آن » این غزل است عرض می کنم کلمۀ « طالع » با نام مولایمان حضرت « علی » (ع) هم عدد است. و منظور و مراد حافظ در عصر تعصبات دینی، بیان این نکته با ظرافت رندانۀ خودش این بوده که : علی اگر مدد کند دامن حق را بدست می آورد.
غزل ۲۹۶
طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف
گر بکشم زهی طرب ور بکشد زهی شرف
طرف کرم ز کس نبست این دل پرامید من
گر چه سخن همیبرد قصه من به هر طرف
از خم ابروی توام هیچ گشایشی نشد
وه که در این خیال کج عمر عزیز شد تلف
ابروی دوست کی شود دست کش خیال من
کس نزدهست از این کمان تیر مراد بر هدف
چند به ناز پرورم مهر بتان سنگ دل
یاد پدر نمیکنند این پسران ناخلف
من به خیال زاهدی گوشه نشین و طرفه آنک
مغبچهای ز هر طرف میزندم به چنگ و دف
بی خبرند زاهدان نقش بخوان و لا تقل
مست ریاست محتسب باده بده و لا تخف
صوفی شهر بین که چون لقمه شبهه میخورد
پاردمش دراز باد آن حیوان خوش علف
حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق
بدرقه رهت شود همت شحنه نجف
توضیح:
طالع چه تأثیر مهمی در حیات انسان می تواند داشته باشد که رهرو وارسته ای چون خواجۀ رندان به کمک و مدد آن چشم امید بدوزد، و این عقیده در او راسخ گردد که در صورت مدد طالع دستش به دامن معشوق و محبوبش خواهد رسید؟ این عقیدۀ خواجۀ رندان با اصول عرفان نظری و عملی هماهنگ است؟ لا مؤثّر فی الوجود الا الله مفهومی نیست که رند پاکبازی چون خواجه آنرا در طاقچۀ نسیان گذاشته باشد. در نهایت، و در راه ” او ” قبض به بسط و هجر به وصل می انجامد. نکته ای را که « آن » این غزل است عرض می کنم کلمۀ « طالع » با نام مولایمان حضرت « علی » (ع) هم عدد است. و منظور و مراد حافظ در عصر تعصبات دینی، بیان این نکته با ظرافت رندانۀ خودش این بوده که : علی اگر مدد کند دامن حق را بدست می آورد.
۲.۰k
۰۶ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.