P1 من کیوت نیستم
(اسمش خیلی کلیشه ای شد صاری🤦🏻♀️🗿😂/شروع میکنم:)
مثل همیشه لنگ ظهر با غر غر های اونی بیدار شدم
ا.ت:خیلی خری ، نمیشه بذاری بیشتر بخوابم
بورا:بلند شو ، خیر سرت خواهرمی،دارم میرم مسافرت ، بعدشم انگل خانوم ساعت ۳ بعد از ظهره
ا.ت:وقتی ساعت ۶ صبح میخوابم توقعت چیه
انگل هم عمته
بورا:اولن اگه عمه منِ عمه تو هم هست دوما
مگه ما عمه داریم
ا.ت:حالا چی شده خودت تنهایی میری دیگه منو با خودت نمیری؟
اصا کجا میری
________
ا.ت ویو
بذارین قبل همه چیز
یسری چیزا رو بهتون بگم
من و خواهرم تنها با هم تو خونه زندگی میکنم
تا جایی که من میدونم انگار اصا پدر مادر نداریم
هر وقت در این باره ازش سوال میپرسم یجوری طفره میره
منم دیگ پیگیر نیستم
البته گفته باشم در کل آدم خیلیییی پیگیریم
فقط کافیه ب من نقطه ضعفتو بگی تا آخررررر عمرت میشینی گریه میکنی😂
خب بگذریم
اون همیشه به خاطر کارش میره سفر
دقیقا نمیدونم کارش چیه،زیاد به این موضوعا اهمیت نمیدم،ولی هر بار منو با خودش میبره
منم تنها چند روز تو هتل میگذرونم
باید بگم من عاشق تنهاییم
ولی رابطه خواهرانه خوبی داریم باهم،درسته مثل تام و جری میمونیم اما ته دلمون خیلی چیزیم عاممممم خب از اون کلمات رمانتیک خوشم نمیاد
__________
بورا:فهمیدی؟
ا.ت:هان؟
چیو؟
بورا:چهارساعته دارم برا عمم توضیح میدم پس
ا.ت:مگه ما عمه هم داریم؟
بورا:دارم میرم آمریکا
(اینها تو ژاپن زندگی میکنن)
مراقب خودت باش
بدرقه هم نخواستم
برو بخواب
ا.ت:لعنتییییی،چهار ساعت منو بیدار کردی بعد میگی برو بخواب!
مگه من دیگه الان خوابم میبره
بورا هم اکنون فرار کرد...
ا.ت:ببینم این چرا منو نبرد
عیشششش
وایی امروز چندشنبسسسس
شنبههههه
خاک تو سرم
دانشگاه نرفتم
وللش زیاد مهم نی
فوقش یه ماه دیگه از اول میخونم
ب کتفم
وای بگیرم بخوابم چقد خوابم میادددد
(خمیازه)
۳ روز بعد
پیامک ارسال شده از طرف بورا ب ا.ت
ا.ت چند روز برات بهتره بری کره
اونجا برات یه خونه گرفتم
اینم آدرسش
من آنتن ندارم پس مزاحمم نشو
بای
کم کم شخصیت های داستان اضافه میشن بصیرید تا تهیونگ و فلیکس هم اضافه بشن
تو چند تا پارت دیگه
اگه خوشتون اومد حمایت کنید
تا ادامش هم بذارم✨🙂
چون پارت اوله شرایط نداره
پارت دومم شاید الان بذارم شاید فردا شب
مثل همیشه لنگ ظهر با غر غر های اونی بیدار شدم
ا.ت:خیلی خری ، نمیشه بذاری بیشتر بخوابم
بورا:بلند شو ، خیر سرت خواهرمی،دارم میرم مسافرت ، بعدشم انگل خانوم ساعت ۳ بعد از ظهره
ا.ت:وقتی ساعت ۶ صبح میخوابم توقعت چیه
انگل هم عمته
بورا:اولن اگه عمه منِ عمه تو هم هست دوما
مگه ما عمه داریم
ا.ت:حالا چی شده خودت تنهایی میری دیگه منو با خودت نمیری؟
اصا کجا میری
________
ا.ت ویو
بذارین قبل همه چیز
یسری چیزا رو بهتون بگم
من و خواهرم تنها با هم تو خونه زندگی میکنم
تا جایی که من میدونم انگار اصا پدر مادر نداریم
هر وقت در این باره ازش سوال میپرسم یجوری طفره میره
منم دیگ پیگیر نیستم
البته گفته باشم در کل آدم خیلیییی پیگیریم
فقط کافیه ب من نقطه ضعفتو بگی تا آخررررر عمرت میشینی گریه میکنی😂
خب بگذریم
اون همیشه به خاطر کارش میره سفر
دقیقا نمیدونم کارش چیه،زیاد به این موضوعا اهمیت نمیدم،ولی هر بار منو با خودش میبره
منم تنها چند روز تو هتل میگذرونم
باید بگم من عاشق تنهاییم
ولی رابطه خواهرانه خوبی داریم باهم،درسته مثل تام و جری میمونیم اما ته دلمون خیلی چیزیم عاممممم خب از اون کلمات رمانتیک خوشم نمیاد
__________
بورا:فهمیدی؟
ا.ت:هان؟
چیو؟
بورا:چهارساعته دارم برا عمم توضیح میدم پس
ا.ت:مگه ما عمه هم داریم؟
بورا:دارم میرم آمریکا
(اینها تو ژاپن زندگی میکنن)
مراقب خودت باش
بدرقه هم نخواستم
برو بخواب
ا.ت:لعنتییییی،چهار ساعت منو بیدار کردی بعد میگی برو بخواب!
مگه من دیگه الان خوابم میبره
بورا هم اکنون فرار کرد...
ا.ت:ببینم این چرا منو نبرد
عیشششش
وایی امروز چندشنبسسسس
شنبههههه
خاک تو سرم
دانشگاه نرفتم
وللش زیاد مهم نی
فوقش یه ماه دیگه از اول میخونم
ب کتفم
وای بگیرم بخوابم چقد خوابم میادددد
(خمیازه)
۳ روز بعد
پیامک ارسال شده از طرف بورا ب ا.ت
ا.ت چند روز برات بهتره بری کره
اونجا برات یه خونه گرفتم
اینم آدرسش
من آنتن ندارم پس مزاحمم نشو
بای
کم کم شخصیت های داستان اضافه میشن بصیرید تا تهیونگ و فلیکس هم اضافه بشن
تو چند تا پارت دیگه
اگه خوشتون اومد حمایت کنید
تا ادامش هم بذارم✨🙂
چون پارت اوله شرایط نداره
پارت دومم شاید الان بذارم شاید فردا شب
۷.۶k
۲۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.