پارت ³( عشق اجباری)
پارت ³( عشق اجباری)
ویو نویسنده که خودمم هه
( خب از اونجایی که الان بهتون نمیگم مادرش چی گفته فشاررر بخوریننن)
م . ت دخترم
که یهو صدای بابای ا ت اومد خب خانم اماده شو باید بریم آمریکا
+ چی امریکا؟؟؟
پ . ت اره امریکا امروز پرواز داریم
م. ت دخترم من زود برمیگردم فعلا خداحافظ
( خب قبلا پدر و مادر ا ت وسایلشون رو جمع کرده بودن یعنی از قبل میدونستن باید برن ولی به ا ت نگفتن)
+ چی کجا میرینننن منم میام وایسین منم وسیله هامو بردارم
م. ت دخترم نمیشه بیای منم دلم میخواد بیای ولی نمیشه
( و بعد از کلی گریه و زاری کردن بلاخره رفتننن)
(این وسط ادمین داره فشار میخوره تا شماها خدااا)
ا ت رفت تو اتاقش و درو بست و گریه میکرد تا شب
که زن عموش اومد
( خب شاید بگین زن عمو بدجنسه میخواد اذیتش کنه ولی اون از زن عمو شانس اورده و اون خیلی مهربونه)
(زن عموی ا ت اینجوریه ز ت)
ز ت. دخترم ا ت بیا غذا بخور از صبح هیچی نخوردی
+ نمیخواممم من فقططط الان مامان و بابام رو میخوام چرا ازم گرفتینشون؟؟؟؟؟ هااااا
ز ت . ببین بهتره دیگه راجب این موضوع حرف نزنی چون بد میشه خودت میدونی اگه بابا بزرگ بفهمه چه حرفایی میزنی چه بلایی سرت میاره
+ به درککک بزار بیارهه الان حتی از مامان بابامم خبر ندارم میفهمی؟؟؟
ز ت . خب بهشون زنگ بزن دیگه باید رسیده باشن
که یهو گوشی زن عموی ا ت زنگ خورد
ز ت . الو؟....
.
.
.
خب نظرتوننن؟؟؟؟
ویو نویسنده که خودمم هه
( خب از اونجایی که الان بهتون نمیگم مادرش چی گفته فشاررر بخوریننن)
م . ت دخترم
که یهو صدای بابای ا ت اومد خب خانم اماده شو باید بریم آمریکا
+ چی امریکا؟؟؟
پ . ت اره امریکا امروز پرواز داریم
م. ت دخترم من زود برمیگردم فعلا خداحافظ
( خب قبلا پدر و مادر ا ت وسایلشون رو جمع کرده بودن یعنی از قبل میدونستن باید برن ولی به ا ت نگفتن)
+ چی کجا میرینننن منم میام وایسین منم وسیله هامو بردارم
م. ت دخترم نمیشه بیای منم دلم میخواد بیای ولی نمیشه
( و بعد از کلی گریه و زاری کردن بلاخره رفتننن)
(این وسط ادمین داره فشار میخوره تا شماها خدااا)
ا ت رفت تو اتاقش و درو بست و گریه میکرد تا شب
که زن عموش اومد
( خب شاید بگین زن عمو بدجنسه میخواد اذیتش کنه ولی اون از زن عمو شانس اورده و اون خیلی مهربونه)
(زن عموی ا ت اینجوریه ز ت)
ز ت. دخترم ا ت بیا غذا بخور از صبح هیچی نخوردی
+ نمیخواممم من فقططط الان مامان و بابام رو میخوام چرا ازم گرفتینشون؟؟؟؟؟ هااااا
ز ت . ببین بهتره دیگه راجب این موضوع حرف نزنی چون بد میشه خودت میدونی اگه بابا بزرگ بفهمه چه حرفایی میزنی چه بلایی سرت میاره
+ به درککک بزار بیارهه الان حتی از مامان بابامم خبر ندارم میفهمی؟؟؟
ز ت . خب بهشون زنگ بزن دیگه باید رسیده باشن
که یهو گوشی زن عموی ا ت زنگ خورد
ز ت . الو؟....
.
.
.
خب نظرتوننن؟؟؟؟
۱۵.۶k
۱۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.