پارت ۹

پارت ۹

سوجین: نالاحت شدم*سرشو انداخت پایین*
یون سوک: برو گمشو بچه سوسول
سوجین: واقعا فک کردی من ناراحت میشم؟؟؟
یون سوک: نوچ...تو پوست کلفت تر از این حرفایی
سوجین: خوب شناختیمااا
یون سوک: میخوای بعد ۶ سال نشناسمت هنوز
گیونگ: منم میشناسمت*روش اونوره*
سوجین: به درک *اع من*
گیونگ: یون سوکا بهش بگو من واسه رو کم کنی اینو گفتم
یون سوک: گیونگا ولم کن تورو جون عمت
سوجین: بهش بگو شنیدم
یون سوک: اصن من محو میشم
سوجین و گیونگ همزمان: تو خیلی غلط میکنییییی
یون سوک: به به چه هماهنگی
سوجین: یه حرکت غیر ارادی بود
گیونگ: خیلی هم مشتاق نبودم باهاش همزمان بگم
سوجین: نه که من میخواستممم
گیونگ: چشما دروغ نمیگن
سوجین: نگاش کن نگاش فکر میکنه من میخواستممم*حرصی*
گیونگ: شنیدی چی گفتم
یون سوک: بسهههههههههههههههه*جیغ که کل مدرسه شنیدن*
یون سوک: اوه بچه ها ببخشید یه بحث خصوصی بود که دیگه خیلی داشت ادامه پیدا میکرد*تعظیم کرد به بچه های مدرسه و برگشت و حرصی نگاه سوجین و گیونگ کرد*
سوجین: یون سوکاا...اول تقصیر اون بود...اون دعوارو شروع کرد
گیونگ: میگن مجرم همیشه جرم رو میندازه گردن بی گناه هااااا
سوجین: .....