سرنوشت پارت ۳
آروم آروم تو بغلش گریه میکردم ، جینا خواست موضوع رو عوض کنه که موفق شد.رفتیم بالا وامتخانمونو دادیم
ویوی تهیونگ
امروز قرار بود برم بار اونجا قرار بود غ.مار کنم، پاشدم کوک و جیمین رو بیدار کردم و صبحونه خوردیم ، راه افتادم سمت بار که یه مرد حدودا پیر رو دیدم، فک کنم تنها کسی که برای غ.مار اومده بود همون بود.
قبل از اینکه شروع کنیم ازش پرسیدم که :خب، از دار دنیا وی داری(کاملا سرد)
مرده یا همون بابای یونجی:یه دختر ۱۴ ساله دارم
ته: خب اوکیه، شروع میکنیم
ویوی یونجی:
امتحان تموم شد با هزار سختی از بچه ها جدا شدم و به سمت خونه حرکت کردم، کلید انداختم و وارد شدم ،کسی خونه نبود انگار
یونجی :مامان؟ بابا؟(داد)
خب پس نیستن ، کارامو کردم حالم بد شد مشخص بود سرفه های خونیم شروع شده( قبلاً توی معرفی نوشتم بیماری شیدید ریه داره) بدو بدو رفتم طرف دستشویی ته گلوم خیلی میسوخت یهو یاد بورام افتادم بغضم گرفت، تو خونه تنها بودم
ادامه بعدا
ویوی تهیونگ
امروز قرار بود برم بار اونجا قرار بود غ.مار کنم، پاشدم کوک و جیمین رو بیدار کردم و صبحونه خوردیم ، راه افتادم سمت بار که یه مرد حدودا پیر رو دیدم، فک کنم تنها کسی که برای غ.مار اومده بود همون بود.
قبل از اینکه شروع کنیم ازش پرسیدم که :خب، از دار دنیا وی داری(کاملا سرد)
مرده یا همون بابای یونجی:یه دختر ۱۴ ساله دارم
ته: خب اوکیه، شروع میکنیم
ویوی یونجی:
امتحان تموم شد با هزار سختی از بچه ها جدا شدم و به سمت خونه حرکت کردم، کلید انداختم و وارد شدم ،کسی خونه نبود انگار
یونجی :مامان؟ بابا؟(داد)
خب پس نیستن ، کارامو کردم حالم بد شد مشخص بود سرفه های خونیم شروع شده( قبلاً توی معرفی نوشتم بیماری شیدید ریه داره) بدو بدو رفتم طرف دستشویی ته گلوم خیلی میسوخت یهو یاد بورام افتادم بغضم گرفت، تو خونه تنها بودم
ادامه بعدا
۱.۶k
۲۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.