p37
رومو برگردوندم سمتشون..
میا:من بیشتر از حد نرمال سختی کشیدم این ینی چی؟ینی متعلق به این دنیا نیستم..
جیمین رفت یه گوشه انگار داشت به یکی زنگ میزد..
یونا:نه احمققق ینی همه چی درست میشههه..یکم صبر کنننن..میا یی که من میشناختم اینجوری نبودددد..اون از خودکشی متنفر بوددد تا حقشو نمیگرفت ولکن نبوددد بیااااا
میا:من تغییر کردم..درست موقعی که قرار بود تغییرش بدم..
یونا:هنوز دیر نشده..اون..اون بهت نیاز دارههه..
یه دفعه جونگ کوک اومد..
کوک:نمیدونستم انقد عاشقشی که داری بخاطرش خودتو میکشی..
میا:گمشو..
کوک:چرا انقد برات مهمه هاااا؟(داد)چراااا؟
میا:اون برام مهمه؟یکم با خودت فک کن من بخاطر کی اینهمه سختی کشیدم؟هاااا؟فک کن..نمیدونی؟بهت میگمم من بخاطر یه اشغال که حتی لیاقت بودن تو سطل زباله هم نداره اینهمه سختی کشیدم..من هیچ اشتباهی نکردم اما دارم تقاص پس میدم..تقاص چیییییییی
کوک:احمق نشو بیا پایین
میا:تو حتی نمیخاستی احساساتمو ببینی..نمیخاستی چون بهم اعتماد نداشتی..ولی من بخاطرت از خانوادم..از رفیقام..از زندگی خوبم دست کشیدم..خاستم تغییرت بدم..اما..اما تو تغییرم دادی..
کوک:بیا پایین باهم حرف میزنیم..بیااااا(داد)
میا:نمیخام..دوس ندارمممم..تو..هق..تو هر چی میشد هق پای ووک رو میکشیدی وسط..درصورتی که هر کاری انجام میدادم..فقط بخاطر تو بود.. تو حتی ندیدی چجوری بهت اعتماد کردم..ندیدی با هر سازت میرقصیدم .. ندیدی..تو حتی نخاستی چشاتو باز کنیییی..نخاستیییییی
میا:من بیشتر از حد نرمال سختی کشیدم این ینی چی؟ینی متعلق به این دنیا نیستم..
جیمین رفت یه گوشه انگار داشت به یکی زنگ میزد..
یونا:نه احمققق ینی همه چی درست میشههه..یکم صبر کنننن..میا یی که من میشناختم اینجوری نبودددد..اون از خودکشی متنفر بوددد تا حقشو نمیگرفت ولکن نبوددد بیااااا
میا:من تغییر کردم..درست موقعی که قرار بود تغییرش بدم..
یونا:هنوز دیر نشده..اون..اون بهت نیاز دارههه..
یه دفعه جونگ کوک اومد..
کوک:نمیدونستم انقد عاشقشی که داری بخاطرش خودتو میکشی..
میا:گمشو..
کوک:چرا انقد برات مهمه هاااا؟(داد)چراااا؟
میا:اون برام مهمه؟یکم با خودت فک کن من بخاطر کی اینهمه سختی کشیدم؟هاااا؟فک کن..نمیدونی؟بهت میگمم من بخاطر یه اشغال که حتی لیاقت بودن تو سطل زباله هم نداره اینهمه سختی کشیدم..من هیچ اشتباهی نکردم اما دارم تقاص پس میدم..تقاص چیییییییی
کوک:احمق نشو بیا پایین
میا:تو حتی نمیخاستی احساساتمو ببینی..نمیخاستی چون بهم اعتماد نداشتی..ولی من بخاطرت از خانوادم..از رفیقام..از زندگی خوبم دست کشیدم..خاستم تغییرت بدم..اما..اما تو تغییرم دادی..
کوک:بیا پایین باهم حرف میزنیم..بیااااا(داد)
میا:نمیخام..دوس ندارمممم..تو..هق..تو هر چی میشد هق پای ووک رو میکشیدی وسط..درصورتی که هر کاری انجام میدادم..فقط بخاطر تو بود.. تو حتی ندیدی چجوری بهت اعتماد کردم..ندیدی با هر سازت میرقصیدم .. ندیدی..تو حتی نخاستی چشاتو باز کنیییی..نخاستیییییی
۱۷.۶k
۱۱ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.