پارت نهم
که فیلیکس گفت
فیلیکس : خب سوانا خانم شما با کسی هستی یا نه ؟
که من یه چشقره بهش رفتم که فهمید چیکار کرده
فیلیکس : منظورمو اشتباه متوجه نشدید برای این گفتم که اگر جشنی چیزی گرفتیم شما رو فقط دعوت کنیم یا اگر با کسی هستی اونم دعوت کنیم که شما تنها نباشید
سوانا : نه من با کسی نیستم فقط یه برادر بزرگ دارم اگر خواستی میتونی اونو دعوت کنی
میسو : فکر کنم فیلیکس اگر بفهمه اون چیه ادمیه دعوتش نکنه
سوانا : نه بابا ادم شده دیگه
میسو : عه خب خوبه
فیلیکس : مگه چیکار کرده
میسو : هیچی بابا فضولی نکن
فیلیکس : خب بگو منم دوست پسرتم
میسو : من از ادمای فضول خوشم نمیاد پس فضولی نکن افرین پسر خوب .
بعد لپشو ناز کردم و یکم کشیدم که دردش نگیرند
فیلیکس : باشه بابا نمیخواد بگی
میسو : افرین پسر خوب
هیونجین
اون دوتا داشتن کل کل میکردن سوانا حواسش به اونا بود ولی من حواسم کاملا پیش سوانا بود از حق نگذریم خیلی خوشگله ولی اخلاقش رو نمیشناسم پس باید بیشتر باهاش اشنا بشم .نمیدونم یک دفعه به ذهنم رسید که همین الان بهش بگم ولی زود از مغزم دورش کردم چون این مدلی همه چیز خراب میشد همین جوری که داشتم فکر میکردم میسو گفت
میسو : هیون کجایی ؟
هیونجین : من هیچجا همین جام
میسو : میشه سوانا رو نگاه نکنی بیچاره سرخ شده
یکدفعه به خودم اومدم و رومو برگردونم سمت میسو و با لکنت گفتم
هیونجین : ببب. ببخشید
به فیلیکس نگاه کردم دیدیم دستش روی چشماشه و داره زیر لب قر میزنه
میسو : هیون باهاشون صادق باش همه فهمیدن سوانا رو دوست داری یه ساعته داری نگاش میکنی
هیونجین : خب اممم راستش چی بگم خب اره یعنی نه یعنی نمیدونم فکر کنم 😳
سوانا : 😶😶😶
فیلیکس و میسو : 😕😕😕😕😕😕
فیلیکس : خب مثل ادم حرف دلت رو بزن
هیونجین : خب اگر بگم قول میده سوانا ام بگه؟
سوانا : اره بگو
هیونجین : باشه .....اره من ازت خوشم اومده سوانا
سوانا: ( یه لحظه وقتی گفت کپ کردم میسو گفت عاشقم میشه ولی فک نمیکردم اینقدر زود )
هیونجین : خب حالا تو بگو
سوانا : خب منم از تو خوشم اومده 😳😳😳
هیونجین : جدی میگی
سوانا : خب اره
هیونجین : اخخخخخ جونننن
دست خودم نبود از خوشحالی سوانا رو بلند کردم و تو بغلم کرفتمش
سوانا
یک دفعه بلندم میکنه و یکم میچرخونم رو هوا و محکم بغلم میکنه هنگ کرده بودم چشمام داشت از کاسه در میومد که به خودم اومدم و منم نمیدونم با چه رویی منم بغلش کردم نمیدونم چرا ولی توی بغلش احساس ارامش کردم خیلی خوب بود
دوستتون دارم تا پارت بعدی بای لاوای من 💜💜💜💜😘😘
فیلیکس : خب سوانا خانم شما با کسی هستی یا نه ؟
که من یه چشقره بهش رفتم که فهمید چیکار کرده
فیلیکس : منظورمو اشتباه متوجه نشدید برای این گفتم که اگر جشنی چیزی گرفتیم شما رو فقط دعوت کنیم یا اگر با کسی هستی اونم دعوت کنیم که شما تنها نباشید
سوانا : نه من با کسی نیستم فقط یه برادر بزرگ دارم اگر خواستی میتونی اونو دعوت کنی
میسو : فکر کنم فیلیکس اگر بفهمه اون چیه ادمیه دعوتش نکنه
سوانا : نه بابا ادم شده دیگه
میسو : عه خب خوبه
فیلیکس : مگه چیکار کرده
میسو : هیچی بابا فضولی نکن
فیلیکس : خب بگو منم دوست پسرتم
میسو : من از ادمای فضول خوشم نمیاد پس فضولی نکن افرین پسر خوب .
بعد لپشو ناز کردم و یکم کشیدم که دردش نگیرند
فیلیکس : باشه بابا نمیخواد بگی
میسو : افرین پسر خوب
هیونجین
اون دوتا داشتن کل کل میکردن سوانا حواسش به اونا بود ولی من حواسم کاملا پیش سوانا بود از حق نگذریم خیلی خوشگله ولی اخلاقش رو نمیشناسم پس باید بیشتر باهاش اشنا بشم .نمیدونم یک دفعه به ذهنم رسید که همین الان بهش بگم ولی زود از مغزم دورش کردم چون این مدلی همه چیز خراب میشد همین جوری که داشتم فکر میکردم میسو گفت
میسو : هیون کجایی ؟
هیونجین : من هیچجا همین جام
میسو : میشه سوانا رو نگاه نکنی بیچاره سرخ شده
یکدفعه به خودم اومدم و رومو برگردونم سمت میسو و با لکنت گفتم
هیونجین : ببب. ببخشید
به فیلیکس نگاه کردم دیدیم دستش روی چشماشه و داره زیر لب قر میزنه
میسو : هیون باهاشون صادق باش همه فهمیدن سوانا رو دوست داری یه ساعته داری نگاش میکنی
هیونجین : خب اممم راستش چی بگم خب اره یعنی نه یعنی نمیدونم فکر کنم 😳
سوانا : 😶😶😶
فیلیکس و میسو : 😕😕😕😕😕😕
فیلیکس : خب مثل ادم حرف دلت رو بزن
هیونجین : خب اگر بگم قول میده سوانا ام بگه؟
سوانا : اره بگو
هیونجین : باشه .....اره من ازت خوشم اومده سوانا
سوانا: ( یه لحظه وقتی گفت کپ کردم میسو گفت عاشقم میشه ولی فک نمیکردم اینقدر زود )
هیونجین : خب حالا تو بگو
سوانا : خب منم از تو خوشم اومده 😳😳😳
هیونجین : جدی میگی
سوانا : خب اره
هیونجین : اخخخخخ جونننن
دست خودم نبود از خوشحالی سوانا رو بلند کردم و تو بغلم کرفتمش
سوانا
یک دفعه بلندم میکنه و یکم میچرخونم رو هوا و محکم بغلم میکنه هنگ کرده بودم چشمام داشت از کاسه در میومد که به خودم اومدم و منم نمیدونم با چه رویی منم بغلش کردم نمیدونم چرا ولی توی بغلش احساس ارامش کردم خیلی خوب بود
دوستتون دارم تا پارت بعدی بای لاوای من 💜💜💜💜😘😘
۱۴.۷k
۰۲ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.