ویو ات
ویو ات
که یوفه قسمت صحنه دارش اومد که کوک خیلی تریک شده بود معلوم بود .
رفتم آشپز خونه یه آبمیوه درست کروم دادم خورد که حالش بهتر شد بهش نگفتم اما تو آبمیوه کافور ریخته بودم
ات = کوک بریم بخوابیم
کوک = آره بریم
رفتیم تو اتاق داشتم میخوابیدم که یدفه کوک من. سمت خودش کشید و بغلم کرد
کوک = جوجه خوشگل من کیه ( دستش رو آروم رو پوسی دختر میکشید )
ات = اوممم تو
(اسماته)
صبح پاشدم درد خیلی بدی داشتم به کوک نگاه کردم دیدم خوابه چقدر کیوت خواب بود انگار نه انگار که همین دیشب جرم داد
کوک = به چی نگاه میکنی جوجه
ات = چیزه هیچی
کوک = امشب میخوام جایی ببرمت ساعت ۷ اماده باش میام دنبالت
ات = کجا ؟
کوک =حالا یکجایی دیگه اصلا تو چیکار داری؟
ات = وا خب منو داری میبیری خب باید بدونم جا میبیری دیگه
کوک = نه ایندفه نه
خیلی دلم میخواست بدونم کجا مبخواد منو ببره
ویو کوک
میخواستم سوپرایز کنم نمیدونم زود بود یا نه ولی....
اصلا حالا که اینطور شد به شما هم نمیگم چیه مگه فضولی چیکار به زندگی ماداری پاشو پاشو برو درستو بخون فردا امتحان داری بچه
بعد از نصیحت کردن اونی که داره زندگی منو میخونه پاشدم رفتم یه دوشگرفتم اومدم پایین
ات = کوکی بیا صبحونه حاضره
کوک = اومدم قند عسل
ات = قند عسل ؟ تیکه کلام جدیده ؟
کوک = اره
غذا رو خوردم و رفتم آماده شدم و از ات خداحافظی کردم و رفتم به باغ قشنگم و گفتم که تزئینش کنن وایی خیلی خوشکل شده بود خواستم زنگ بزنم به ات ببینم ات آماده شده یا نه کا یهو
که یوفه قسمت صحنه دارش اومد که کوک خیلی تریک شده بود معلوم بود .
رفتم آشپز خونه یه آبمیوه درست کروم دادم خورد که حالش بهتر شد بهش نگفتم اما تو آبمیوه کافور ریخته بودم
ات = کوک بریم بخوابیم
کوک = آره بریم
رفتیم تو اتاق داشتم میخوابیدم که یدفه کوک من. سمت خودش کشید و بغلم کرد
کوک = جوجه خوشگل من کیه ( دستش رو آروم رو پوسی دختر میکشید )
ات = اوممم تو
(اسماته)
صبح پاشدم درد خیلی بدی داشتم به کوک نگاه کردم دیدم خوابه چقدر کیوت خواب بود انگار نه انگار که همین دیشب جرم داد
کوک = به چی نگاه میکنی جوجه
ات = چیزه هیچی
کوک = امشب میخوام جایی ببرمت ساعت ۷ اماده باش میام دنبالت
ات = کجا ؟
کوک =حالا یکجایی دیگه اصلا تو چیکار داری؟
ات = وا خب منو داری میبیری خب باید بدونم جا میبیری دیگه
کوک = نه ایندفه نه
خیلی دلم میخواست بدونم کجا مبخواد منو ببره
ویو کوک
میخواستم سوپرایز کنم نمیدونم زود بود یا نه ولی....
اصلا حالا که اینطور شد به شما هم نمیگم چیه مگه فضولی چیکار به زندگی ماداری پاشو پاشو برو درستو بخون فردا امتحان داری بچه
بعد از نصیحت کردن اونی که داره زندگی منو میخونه پاشدم رفتم یه دوشگرفتم اومدم پایین
ات = کوکی بیا صبحونه حاضره
کوک = اومدم قند عسل
ات = قند عسل ؟ تیکه کلام جدیده ؟
کوک = اره
غذا رو خوردم و رفتم آماده شدم و از ات خداحافظی کردم و رفتم به باغ قشنگم و گفتم که تزئینش کنن وایی خیلی خوشکل شده بود خواستم زنگ بزنم به ات ببینم ات آماده شده یا نه کا یهو
۸۶۲
۱۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.