غیرتی من
غیرتی من
پارت 7
شیشه ماشین اومد پایین زود از شویی خدافظی کردم که دیدم شی یان
شی یان:نمیخوای سوارشی؟
کوی:چرا اومدید؟
شی یان:مگه نگفتی بیام دنبالت
نشستم که راننده راه افتاد ماشین لوکسی بود سرم خیلی درد بعد از چند دقیقه خوابم رفت
(شی یان)
داشتم با گوشی کارای شرکت رو انجام میدادم که خانم جنگ سرش افتاد روی شونم میخواستم بیام اینجا ولی دلم نیومد بیست دقیقه ای بود رسیده بودیم در خونشون ولی ایشون هنوز خواب بود اروم تکون خوردن سرشو از شونم ورداشت
کوی:چرا بیدارم نکردین؟
شی یان:همین جوری عجله نداشتم
ازم خدافظی کرد و پیاده شد راه افتادیم به سمت تونم وارد خونم شدم لباسامو دراوردم رفتم زیرزمین یه اسلحه ورداشتم که چانگ زنگ زد(دوست یان)
شی یان:اتفاقی افتاده؟
چانگ:یکی رو گروگان گرفتن
شی یان:کیه؟
چانگ:میگن نامزد شماست
شی یان:چیییی نامزد من؟؟؟
چانگ:اره اسمش بودد جنگ کوی
شی یان:جنگ کویییییی
چانگ:میشناسیش؟
شی یان:واییییی مدیر شرکتیه که میخوام باهاش قرارداد بندم
چانگ:کصخلی تو که واقعا کارت اون نیست
شی یان:ولی میخوام ادامه بدمش خیلی باحاله چند روز پیش نزدیک بود یکی و بکشم حالا اینارو ولن کن لوکیشنو داری؟
چانگ:اره خودش برام فرستاد ولی گفت اگر زندش میخوای باید اممممم
شی یان:بنال دیگه چی؟
چانگ:اممممممم
شی یان:وای روی سگ منو نیار بالا بگو
چانگ:وای گفته باید باهاش بخوابی
شی یان:چییییییی؟
چانگ:اره باید ثابت کنی نامزدشی
شی یان:من که نامزدش نیستم
چانگ:خب اونا میگن تو نامزدشی و اگر باهاش. نخوابی میکشیمش
شی یان:وای چقدر باید یه ادم ظالم باشه به پلیس بگو
چانگ:به پلیس بگم پای خودمونم گیره خیر سرت مافیایی......
پارت 7
شیشه ماشین اومد پایین زود از شویی خدافظی کردم که دیدم شی یان
شی یان:نمیخوای سوارشی؟
کوی:چرا اومدید؟
شی یان:مگه نگفتی بیام دنبالت
نشستم که راننده راه افتاد ماشین لوکسی بود سرم خیلی درد بعد از چند دقیقه خوابم رفت
(شی یان)
داشتم با گوشی کارای شرکت رو انجام میدادم که خانم جنگ سرش افتاد روی شونم میخواستم بیام اینجا ولی دلم نیومد بیست دقیقه ای بود رسیده بودیم در خونشون ولی ایشون هنوز خواب بود اروم تکون خوردن سرشو از شونم ورداشت
کوی:چرا بیدارم نکردین؟
شی یان:همین جوری عجله نداشتم
ازم خدافظی کرد و پیاده شد راه افتادیم به سمت تونم وارد خونم شدم لباسامو دراوردم رفتم زیرزمین یه اسلحه ورداشتم که چانگ زنگ زد(دوست یان)
شی یان:اتفاقی افتاده؟
چانگ:یکی رو گروگان گرفتن
شی یان:کیه؟
چانگ:میگن نامزد شماست
شی یان:چیییی نامزد من؟؟؟
چانگ:اره اسمش بودد جنگ کوی
شی یان:جنگ کویییییی
چانگ:میشناسیش؟
شی یان:واییییی مدیر شرکتیه که میخوام باهاش قرارداد بندم
چانگ:کصخلی تو که واقعا کارت اون نیست
شی یان:ولی میخوام ادامه بدمش خیلی باحاله چند روز پیش نزدیک بود یکی و بکشم حالا اینارو ولن کن لوکیشنو داری؟
چانگ:اره خودش برام فرستاد ولی گفت اگر زندش میخوای باید اممممم
شی یان:بنال دیگه چی؟
چانگ:اممممممم
شی یان:وای روی سگ منو نیار بالا بگو
چانگ:وای گفته باید باهاش بخوابی
شی یان:چییییییی؟
چانگ:اره باید ثابت کنی نامزدشی
شی یان:من که نامزدش نیستم
چانگ:خب اونا میگن تو نامزدشی و اگر باهاش. نخوابی میکشیمش
شی یان:وای چقدر باید یه ادم ظالم باشه به پلیس بگو
چانگ:به پلیس بگم پای خودمونم گیره خیر سرت مافیایی......
۳.۶k
۲۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.