پارت۹(گزارش نکن)
پرش زمان به 7شب
بورام: من گشنمه
لینا: بریم رستوران؟
بورام: ولی دیر کردم باید برگردم خونه به مامانم گفتم ساعت سه برمیگردم ولی الان ساعت هفته
جیمین: بهش میگم با کتابخونه بودی
بورام: فک نکنم باور کنه
جیمین: بیا بریم خودم اوکیش میکنم
بورام: خب باشه
لینا: میشه بعدا بریم خرید؟
بورام: نه دیگ
جیمین: من یکمی خستم یه روز دیگ
لینا: باشه
جیمین
وارد رستوران شدیم رفتیم آخر نشستیم
خیلی بزرگ بود غذا سفارش دادیم و خوردیم
بورام دهنشو پر کرده بود و از غذام میبرد فک کنم خیلی گشنشه
جیمین: خب سیر شدی ؟؟ بریم؟؟
لینا: کجا؟؟ یکم بریم قدم بزنیم
جیمین: گفتم خستمه
لینا: خب فردا با بورام میای بریم جنگل؟
بورام: نه نمیاد
لینا: عههه
جیمین: اره میام
بورام: نمیای
جیمین: میام
بورام: نمیایییییییی
لینا: عهههه بورام بس کن میاد دیگه
بورام: هوفففف بیا بریم دیگ
جیمین: باشه
لینا: کی حساب میکنه؟
جیمین: تو
لینا: یااا من پول ندارمم خودت حساب کن
جیمین: خداحافظ
بورام: هیییی صب کن منم بیام
جیمین : پیاده میریم؟
بورام: اره
بورام: من گشنمه
لینا: بریم رستوران؟
بورام: ولی دیر کردم باید برگردم خونه به مامانم گفتم ساعت سه برمیگردم ولی الان ساعت هفته
جیمین: بهش میگم با کتابخونه بودی
بورام: فک نکنم باور کنه
جیمین: بیا بریم خودم اوکیش میکنم
بورام: خب باشه
لینا: میشه بعدا بریم خرید؟
بورام: نه دیگ
جیمین: من یکمی خستم یه روز دیگ
لینا: باشه
جیمین
وارد رستوران شدیم رفتیم آخر نشستیم
خیلی بزرگ بود غذا سفارش دادیم و خوردیم
بورام دهنشو پر کرده بود و از غذام میبرد فک کنم خیلی گشنشه
جیمین: خب سیر شدی ؟؟ بریم؟؟
لینا: کجا؟؟ یکم بریم قدم بزنیم
جیمین: گفتم خستمه
لینا: خب فردا با بورام میای بریم جنگل؟
بورام: نه نمیاد
لینا: عههه
جیمین: اره میام
بورام: نمیای
جیمین: میام
بورام: نمیایییییییی
لینا: عهههه بورام بس کن میاد دیگه
بورام: هوفففف بیا بریم دیگ
جیمین: باشه
لینا: کی حساب میکنه؟
جیمین: تو
لینا: یااا من پول ندارمم خودت حساب کن
جیمین: خداحافظ
بورام: هیییی صب کن منم بیام
جیمین : پیاده میریم؟
بورام: اره
۶.۴k
۱۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.