رمان عاشقم باش 🫀🙃 پارات 24
صبح شدو من دوباره زدم زیره گریه
همینجور که داشتم گریه میکردم ارسلان بهم زنگ زد
دیانا،،،الو سلام (با بغض)
من،،،سلام دیانا خوبی فدات شم من
دیانا،، مرسی خوبم تو خوبی کی میای دلم برات تنگ شده😭😭😭😢
یک دفعه اشکم در اومد
من،،،،دیانا یک خبر خوب
دیانا،،،،،چی؟؟
من،،،فردا بر میگردم
دیانا،،،واقعا راست میگی
من،،،اره قربونت برم برات یک چیزم گرفتم
دیانا،،،چی هست
من،،،اومدم بهت نشون میدم
دیانا،،،با خوشحالی رفتم که به نیکا بگم یکدفعه سور خوردم افتادم زمین
نیکا با بدو بدو من بدو داشت میومد
نیکا،،،چته بچه خوبی
دیانا،،ارسلان فردا میاد
نیکا،،، چه خوب چجوری خوردی زمین
دیانا،،داستم میومد خوردم زمین🤪😁😁
زنگ خونه رو زدن
پانیذ بود
نیکا،،عه اجی پانیذه
دیانا،،،وایی
نیکا،،،چرا وایی
دیانا،،میدونی که حساسه بیاد ببینه ارسلان رفته ایران عر میزنه
نیکا،،راست میگی ها باز عرش در میاد
دیانا،،میگم نگیم
نیکا،،،اره توهم اشکاتو پاک کن
دیانا،،باشه
پانیذ ،،،سیام بر خواهرای گلم
دیانا،،سلام پانیذ جونم😘
نیکا،،سلام پانیذ من😁😁🤪🤪
پانیذ ،،مسخره میکنی نیکا
نیکا،،نه بخدا
پانیذ ،،،باشه حالا ارسلان امیر کجان
دیانا نیکا ،،،،، وایی
دیانا،،،رفتن یکجا خونه دوستشون
پانیذ ،،اوکی
پانیذ و دیانا،،،نیکاااا
نیکا،،بله
پانیذ و دیانا باهم،،،بوی سوختگی میاد
نیکا،،بی سوختگی نیست بوی اسپری حشره کشه 😁😁😁
اینم رمان شب نویس😁🤪😁🤪
همینجور که داشتم گریه میکردم ارسلان بهم زنگ زد
دیانا،،،الو سلام (با بغض)
من،،،سلام دیانا خوبی فدات شم من
دیانا،، مرسی خوبم تو خوبی کی میای دلم برات تنگ شده😭😭😭😢
یک دفعه اشکم در اومد
من،،،،دیانا یک خبر خوب
دیانا،،،،،چی؟؟
من،،،فردا بر میگردم
دیانا،،،واقعا راست میگی
من،،،اره قربونت برم برات یک چیزم گرفتم
دیانا،،،چی هست
من،،،اومدم بهت نشون میدم
دیانا،،،با خوشحالی رفتم که به نیکا بگم یکدفعه سور خوردم افتادم زمین
نیکا با بدو بدو من بدو داشت میومد
نیکا،،،چته بچه خوبی
دیانا،،ارسلان فردا میاد
نیکا،،، چه خوب چجوری خوردی زمین
دیانا،،داستم میومد خوردم زمین🤪😁😁
زنگ خونه رو زدن
پانیذ بود
نیکا،،عه اجی پانیذه
دیانا،،،وایی
نیکا،،،چرا وایی
دیانا،،میدونی که حساسه بیاد ببینه ارسلان رفته ایران عر میزنه
نیکا،،راست میگی ها باز عرش در میاد
دیانا،،میگم نگیم
نیکا،،،اره توهم اشکاتو پاک کن
دیانا،،باشه
پانیذ ،،،سیام بر خواهرای گلم
دیانا،،سلام پانیذ جونم😘
نیکا،،سلام پانیذ من😁😁🤪🤪
پانیذ ،،مسخره میکنی نیکا
نیکا،،نه بخدا
پانیذ ،،،باشه حالا ارسلان امیر کجان
دیانا نیکا ،،،،، وایی
دیانا،،،رفتن یکجا خونه دوستشون
پانیذ ،،اوکی
پانیذ و دیانا،،،نیکاااا
نیکا،،بله
پانیذ و دیانا باهم،،،بوی سوختگی میاد
نیکا،،بی سوختگی نیست بوی اسپری حشره کشه 😁😁😁
اینم رمان شب نویس😁🤪😁🤪
۴۲.۰k
۰۶ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.