پارت 2
کتم رو برداشتم و از خونه زدم بیرون
ات ویو :
تهیونگ رفت بیرون منم اونقدر گریه کردم ک نمیدونم چطور خابم برد باصدای زنگ گوشیم بیدار شدم فک کردم تهیونگ بدو بدو رفتم سمت گوشی( چ انتظاری دختر ته ته باهات قهر ها!😂)
با نگاه کردن ب گوشی دلم گرفت انتظار داشتم ته باشه ولی مامانم بود صدام رو صاف کردم ک متوجه گریم نشه
م/ت : سلام
+ سلام مامان خوبی
م/ت: ات !! حالت خوبه!
+ ارع چرا؟
(مادر ات &)
& اخه صدات یجوری
+چیزی نیست خاب بودم
& عاها خوب میخاستم بگم فردا داییت اینا میان تو و تهیونگ هم بیایین
+باشه
& ات نپیچونی ها ابروم میر ها دیگه بهت گفتم هرطوری ک شده باید بیایین
+ اخه
& اخه بی اخه
+خب باشه
حالا چیکار کنم ممکنه تهیونگ نیاد 😢
تصمیم گرفتم از دلش دربیارم رفتم تو اشپز خونه و شروع ب اماده کردن غذای مورد علاقه ته شدم ساعت 7 بود ک رفتم اماده بشم
ی ارایش ملایم کردم و منتظر شدم تا غذا اماده بشه نشستم رو کاناپه گوشیم رو برداشتم و شماره تهیونگ رو گرفتم
«بوق بوق »
«بوق بوق »
«بوق بوق »
بچه ها توی اون ناشناسی ک ذاشتم درخاستیاتون رو بگید یا بپرسید من جواب میدم 😆
ات ویو :
تهیونگ رفت بیرون منم اونقدر گریه کردم ک نمیدونم چطور خابم برد باصدای زنگ گوشیم بیدار شدم فک کردم تهیونگ بدو بدو رفتم سمت گوشی( چ انتظاری دختر ته ته باهات قهر ها!😂)
با نگاه کردن ب گوشی دلم گرفت انتظار داشتم ته باشه ولی مامانم بود صدام رو صاف کردم ک متوجه گریم نشه
م/ت : سلام
+ سلام مامان خوبی
م/ت: ات !! حالت خوبه!
+ ارع چرا؟
(مادر ات &)
& اخه صدات یجوری
+چیزی نیست خاب بودم
& عاها خوب میخاستم بگم فردا داییت اینا میان تو و تهیونگ هم بیایین
+باشه
& ات نپیچونی ها ابروم میر ها دیگه بهت گفتم هرطوری ک شده باید بیایین
+ اخه
& اخه بی اخه
+خب باشه
حالا چیکار کنم ممکنه تهیونگ نیاد 😢
تصمیم گرفتم از دلش دربیارم رفتم تو اشپز خونه و شروع ب اماده کردن غذای مورد علاقه ته شدم ساعت 7 بود ک رفتم اماده بشم
ی ارایش ملایم کردم و منتظر شدم تا غذا اماده بشه نشستم رو کاناپه گوشیم رو برداشتم و شماره تهیونگ رو گرفتم
«بوق بوق »
«بوق بوق »
«بوق بوق »
بچه ها توی اون ناشناسی ک ذاشتم درخاستیاتون رو بگید یا بپرسید من جواب میدم 😆
۴۳.۷k
۲۱ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.