دختری که نمیتونه به عشقش اعتراف کنه پارت۵
آریسا : خب با بریم سر کلاس
(کلاس)
آریسا و آیری کنار هم نشستن و معلم وارد کلاس شد
معلم : سلام بچه ها
کل کلاس : سلام آقای معلم
معلم : بچه ها امروز دو دانش آموز جدید داریم
(ذهن آریسا)
یعنی کیا قراره داخل این کلاس بیان
معلم : یایویی تاهویی و ....تایکی
(ذهن آریسا)
وقتی اسم تایکی رو شنیدم ....م....می...میخواستم مطمئنم شم که خود تایکیه
تتیکی و یایویی : سلام ازدیدنتون خوشبختیم
همه به جز آریسا: سلام به کلاس ما خوش اومدید
آیری : آریسا آریسا
(ذهن آریسا )
یعنی خود تایکیه
آیری : آریسا تو چت شده دختر
آریسا : هان .....چی ...آها خوبم
(ذهن تایکی )
وقتی............................
بقیش برای پارت ۶ میدونم بد جایی تموم کردم😊😈
(کلاس)
آریسا و آیری کنار هم نشستن و معلم وارد کلاس شد
معلم : سلام بچه ها
کل کلاس : سلام آقای معلم
معلم : بچه ها امروز دو دانش آموز جدید داریم
(ذهن آریسا)
یعنی کیا قراره داخل این کلاس بیان
معلم : یایویی تاهویی و ....تایکی
(ذهن آریسا)
وقتی اسم تایکی رو شنیدم ....م....می...میخواستم مطمئنم شم که خود تایکیه
تتیکی و یایویی : سلام ازدیدنتون خوشبختیم
همه به جز آریسا: سلام به کلاس ما خوش اومدید
آیری : آریسا آریسا
(ذهن آریسا )
یعنی خود تایکیه
آیری : آریسا تو چت شده دختر
آریسا : هان .....چی ...آها خوبم
(ذهن تایکی )
وقتی............................
بقیش برای پارت ۶ میدونم بد جایی تموم کردم😊😈
۲.۲k
۰۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.