فیک تهیونگ(پارت۲)
☆پارت۲☆
*از دید یونهی*
اجرا همون طور که میخواسیتم پیش رفت و الان روی صحنه درحال صحبت با طرفدارا هستیم ولی یکدفعه جسمی سبک رو روی صورتم حس کردم.
اوه...یه نفر بهم لباس زیر پرت کرده! چرا دروغ بگم راستش یکم ناراحت شدم ولی سعی کردم نشون ندم و جوری نشون بدم که انگار کار اون شخص به هیچ جام نیست.
یونهی: اوه لباس زیری که پرت کردی اندازه منه. ممنونم، حتما ازش استفاده میکنم.
*از دید تهیونگ*
کنسرت تموم شد و همه خسته به سمت پشت صحنه رفتیم. به نظرم یونهی، از کار اون شخص ناراحت شد ولی به روی خودش نیاورد. راستش براش ناراحت شدم.خب بلخره چند وقتیه که ازش خوشم میاد ولی نمیدونم چطور بهش اعتراف کنم. از یه طرف دیگه اون خواهر یونگی هیونگه و یونگی حسابی رو خواهرش غیرتی هست و منم میترسم بهش اعتراف کنم.تو فکر بودم که صدای نامجون منو از فکر در آورد...
نامجون: بچه ها من امشب به مناسب آهنگ جدیدمون میزی رو توی یک رستوران رزرو کردم برای هر هشت نفرمون. میزی که رزرو کردم برای ساعت ۸ هست پس بهتره کم کم آماده بشید:)
*از دید راوی*
همه اماده شدن و به سمت ماشین رفتن تا اینکه...
نامجون: عاام یونهی...
یونهی: بله؟
نامجون: راستش چون فقط برای خودمون هشت نفر میز رزرو کردم میتونی با ما سوار یه ماشین بشی و بیای که نخواد به راننده ماشینت زحمت بدی.البته اگه میخوای؟
یونگی: نامجون راست میگه با ما بیای بهتره.
یونهی: عاام باشه:)
*از دید نامجون*
در حال صحبت بودیم که چشمم به خیابون خورد.
نامجون: این که مسیر رستوران نیست، آقای پار....وایسا تو که اقای پارک نیستی. پس آقای پارک کجاست؟
اون راننده ماسکی رو روی دهانش گذاشت و منیجر که مورد اعتماد ترین شخص برام بود، با وسیله ای دودی غلیظ رو درون محیط ماشین پخش کرد و دیگر چشم ها دیگر هیچ جا را ندید...
چطور شد؟🙃🪴
#bts #army #namjoon #jin #suga #jhope #jimin #taehyung #jk #rm #wwh #agustd #sunshin #mochi #v #golden #seven #purple #korea#seoul #kdrama #kpop #lgbt #anime #wisgoon #تکپارتی #چندپارتی #سناریو #فیک #ویسگون
*از دید یونهی*
اجرا همون طور که میخواسیتم پیش رفت و الان روی صحنه درحال صحبت با طرفدارا هستیم ولی یکدفعه جسمی سبک رو روی صورتم حس کردم.
اوه...یه نفر بهم لباس زیر پرت کرده! چرا دروغ بگم راستش یکم ناراحت شدم ولی سعی کردم نشون ندم و جوری نشون بدم که انگار کار اون شخص به هیچ جام نیست.
یونهی: اوه لباس زیری که پرت کردی اندازه منه. ممنونم، حتما ازش استفاده میکنم.
*از دید تهیونگ*
کنسرت تموم شد و همه خسته به سمت پشت صحنه رفتیم. به نظرم یونهی، از کار اون شخص ناراحت شد ولی به روی خودش نیاورد. راستش براش ناراحت شدم.خب بلخره چند وقتیه که ازش خوشم میاد ولی نمیدونم چطور بهش اعتراف کنم. از یه طرف دیگه اون خواهر یونگی هیونگه و یونگی حسابی رو خواهرش غیرتی هست و منم میترسم بهش اعتراف کنم.تو فکر بودم که صدای نامجون منو از فکر در آورد...
نامجون: بچه ها من امشب به مناسب آهنگ جدیدمون میزی رو توی یک رستوران رزرو کردم برای هر هشت نفرمون. میزی که رزرو کردم برای ساعت ۸ هست پس بهتره کم کم آماده بشید:)
*از دید راوی*
همه اماده شدن و به سمت ماشین رفتن تا اینکه...
نامجون: عاام یونهی...
یونهی: بله؟
نامجون: راستش چون فقط برای خودمون هشت نفر میز رزرو کردم میتونی با ما سوار یه ماشین بشی و بیای که نخواد به راننده ماشینت زحمت بدی.البته اگه میخوای؟
یونگی: نامجون راست میگه با ما بیای بهتره.
یونهی: عاام باشه:)
*از دید نامجون*
در حال صحبت بودیم که چشمم به خیابون خورد.
نامجون: این که مسیر رستوران نیست، آقای پار....وایسا تو که اقای پارک نیستی. پس آقای پارک کجاست؟
اون راننده ماسکی رو روی دهانش گذاشت و منیجر که مورد اعتماد ترین شخص برام بود، با وسیله ای دودی غلیظ رو درون محیط ماشین پخش کرد و دیگر چشم ها دیگر هیچ جا را ندید...
چطور شد؟🙃🪴
#bts #army #namjoon #jin #suga #jhope #jimin #taehyung #jk #rm #wwh #agustd #sunshin #mochi #v #golden #seven #purple #korea#seoul #kdrama #kpop #lgbt #anime #wisgoon #تکپارتی #چندپارتی #سناریو #فیک #ویسگون
۱۰.۳k
۰۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.