p57
p57
مینهو. خونم همین نزدیکی هاس جایی رفتی یا چیزی خواستی بهم بگو
ات. باشه ممنون در خونه رو بستمو رو کاناپه ولو شدم به چند دقیقه پیش فک میکردم... هوففف چقدردلم برلی بغل کردناش تنگ شده بود... اههههه بسه دیگه از تو فکر امدم بیرونو به سمتم تختم رفتم با همون لباسا خوابم برد....
.
.
روی هم صندلی عمومی با ماسک و کلاه نشسته بودمو منتظر جیمین بودم بیاد که گوشیم زنگ خورد
ات. الو هیونگ کجایی؟
جیمین. عاممم راستش یه مغازه کنارمه
ات. کشتی منو با این آدرس دادنات
جیمین. خب... ات دیدمت الان میام
قطع کرد؟ هوففف دستی رو شونم احساس کردم برگشتم دیدم جیمینه با کلاهو ماسک
ات. سلام هیونگ(بغل کرد)
جیمین. سلام کوچولو... برمیم؟
ات. بریم
دستشو گرفتمو وارد کافه شدیم خلوت بود همشو رزرو کرده بودم... که میا با خنده امد سمتم ولی با دیدن فرد کناریم گفت...
میا. ایشون کی هستن؟!
جیمین چون سرش پایین گرفته بود همنطور که خودم گفته بودم نشناختش...
ات. این؟ عاممم سوپرایزه فک کن یه دلقک
لگدی از طرف جیمین بهم خورد که گفتم
ات. آقاعه دلقککک؟(نگاه پر معنا)
هیچی نگفت چون میا میفهمید
میا. خب... چی میخورین؟
ات. تولدته باید یه کیک برامون بیاری
میا. خاک تو سرت که یه کیکم نخریدی..
ات. یاااا
میا. الان میارم برید بشنید
رفتیم نشستیم که جیمین سریع گفت...
جثمین. ات دوستت چقدر خوشگله(تعجب)
ات. چشمتو گرفت(نگاه شیطون)
جیمین. فک کنم(خنده)
میا. من امدممممممم(بلند)
ات. قراره کر بشیم
میا. زهرماررررر(بلند)
میا. اینم کیک و نسکافمون اینم شمع...
شمع هارو ازش گرفتمو روی کیک چیدم...
ویو جیمین
این دختر زیادی کیوت بود طوری که میخواستم بگیرم یه لقمه چپش کنم لپای صورتی لبای پفکیش چشمای مشکی تیله ایش خدای من برای اولین بار کراش زدم....
ات شمع هارو گرفتو چیشدش و روشنش کرد که گفت...
ات. آرزتو بکن
ادامه دارد...
حمایت کنید🥹❤
مینهو. خونم همین نزدیکی هاس جایی رفتی یا چیزی خواستی بهم بگو
ات. باشه ممنون در خونه رو بستمو رو کاناپه ولو شدم به چند دقیقه پیش فک میکردم... هوففف چقدردلم برلی بغل کردناش تنگ شده بود... اههههه بسه دیگه از تو فکر امدم بیرونو به سمتم تختم رفتم با همون لباسا خوابم برد....
.
.
روی هم صندلی عمومی با ماسک و کلاه نشسته بودمو منتظر جیمین بودم بیاد که گوشیم زنگ خورد
ات. الو هیونگ کجایی؟
جیمین. عاممم راستش یه مغازه کنارمه
ات. کشتی منو با این آدرس دادنات
جیمین. خب... ات دیدمت الان میام
قطع کرد؟ هوففف دستی رو شونم احساس کردم برگشتم دیدم جیمینه با کلاهو ماسک
ات. سلام هیونگ(بغل کرد)
جیمین. سلام کوچولو... برمیم؟
ات. بریم
دستشو گرفتمو وارد کافه شدیم خلوت بود همشو رزرو کرده بودم... که میا با خنده امد سمتم ولی با دیدن فرد کناریم گفت...
میا. ایشون کی هستن؟!
جیمین چون سرش پایین گرفته بود همنطور که خودم گفته بودم نشناختش...
ات. این؟ عاممم سوپرایزه فک کن یه دلقک
لگدی از طرف جیمین بهم خورد که گفتم
ات. آقاعه دلقککک؟(نگاه پر معنا)
هیچی نگفت چون میا میفهمید
میا. خب... چی میخورین؟
ات. تولدته باید یه کیک برامون بیاری
میا. خاک تو سرت که یه کیکم نخریدی..
ات. یاااا
میا. الان میارم برید بشنید
رفتیم نشستیم که جیمین سریع گفت...
جثمین. ات دوستت چقدر خوشگله(تعجب)
ات. چشمتو گرفت(نگاه شیطون)
جیمین. فک کنم(خنده)
میا. من امدممممممم(بلند)
ات. قراره کر بشیم
میا. زهرماررررر(بلند)
میا. اینم کیک و نسکافمون اینم شمع...
شمع هارو ازش گرفتمو روی کیک چیدم...
ویو جیمین
این دختر زیادی کیوت بود طوری که میخواستم بگیرم یه لقمه چپش کنم لپای صورتی لبای پفکیش چشمای مشکی تیله ایش خدای من برای اولین بار کراش زدم....
ات شمع هارو گرفتو چیشدش و روشنش کرد که گفت...
ات. آرزتو بکن
ادامه دارد...
حمایت کنید🥹❤
۴.۸k
۲۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.