دوست پسر مافیای من پارت ۱۸=
دوست پسر مافیای من پارت ۱۸=
پرش زمانی به یک سال بعد
از زبان میسو
یک سال گذشته منو کوک باهم زندگی میکنیم و هرروز بیشتر عاشق هم میشیم و قراره ک توی یک ماه آینده به زودی ازدواج کنیم راستش اولش فک میکردم ک خیلی سخته با یک مافیا زندگی کنم ولی اصلا اینجوری نیست ولی خب ی چیز های بدی هم داره دیگ مثلا اینک کوک حتی نمیزاره من بدون اجازه اش آب بخورم وگرنه زندم نمیزاره امروز عروسی مینسو و تهیونگ هستش به کوک گفتم ک بیاد بریم باهم خرید
=:سلام خوشگل من چطوری آماده ای ؟
+:سلام زندگیم خوبم تو چطوری آره آماده الان میام تو برو پایین
*بعدش کوک ی مک عمیقی از لباس میسو گرفت و رفت پایین ک بعدش هم میسو رفت پایین و باهم سوار لیموزین شدن با پنج تا ماشین دیگ ک بادیگارد های کوک بودن حرکت کردن به سمت معروفترین مرکز خرید کره
+:راستی کوک قراره بعد از خرید برم خونه ی مینسو گفته ی سری کار داره برم کمکش میشه برم ؟
=:باشه بیب برو عشقم ولی شب زود باید بیای چونکه کار داریم
+:چه کاری ؟
=:واقعا یادت نمیاد؟(جدی)
+:نه
اومد در گوشم زمزمه کرد
=:آخرین بار دو روز پیش بود باید امشب به ددیت سواری بدی
+:با این حرفش آب دهنمو قورت دادم گفتم
+:آهان آره ولی خب فردا هم عروسیه اون وقت سختم میشه میشه بزاریم برای فردا شب؟
=:رو حرف ددیت حرف نزن دیگ بیب خوشم نمیاد همین امشب انجامش میدیدم
+:ولی آخه
=:ولی نداره
راننده : ارباب رسیدیم
*کوک با میسو دوتایی از ماشین پیاده شدن ک یکی از مغازه ها چشم کوک رو گرفت
=:بیبی بیا بریم اینجا
+:باشه بریم
لایککک
پرش زمانی به یک سال بعد
از زبان میسو
یک سال گذشته منو کوک باهم زندگی میکنیم و هرروز بیشتر عاشق هم میشیم و قراره ک توی یک ماه آینده به زودی ازدواج کنیم راستش اولش فک میکردم ک خیلی سخته با یک مافیا زندگی کنم ولی اصلا اینجوری نیست ولی خب ی چیز های بدی هم داره دیگ مثلا اینک کوک حتی نمیزاره من بدون اجازه اش آب بخورم وگرنه زندم نمیزاره امروز عروسی مینسو و تهیونگ هستش به کوک گفتم ک بیاد بریم باهم خرید
=:سلام خوشگل من چطوری آماده ای ؟
+:سلام زندگیم خوبم تو چطوری آره آماده الان میام تو برو پایین
*بعدش کوک ی مک عمیقی از لباس میسو گرفت و رفت پایین ک بعدش هم میسو رفت پایین و باهم سوار لیموزین شدن با پنج تا ماشین دیگ ک بادیگارد های کوک بودن حرکت کردن به سمت معروفترین مرکز خرید کره
+:راستی کوک قراره بعد از خرید برم خونه ی مینسو گفته ی سری کار داره برم کمکش میشه برم ؟
=:باشه بیب برو عشقم ولی شب زود باید بیای چونکه کار داریم
+:چه کاری ؟
=:واقعا یادت نمیاد؟(جدی)
+:نه
اومد در گوشم زمزمه کرد
=:آخرین بار دو روز پیش بود باید امشب به ددیت سواری بدی
+:با این حرفش آب دهنمو قورت دادم گفتم
+:آهان آره ولی خب فردا هم عروسیه اون وقت سختم میشه میشه بزاریم برای فردا شب؟
=:رو حرف ددیت حرف نزن دیگ بیب خوشم نمیاد همین امشب انجامش میدیدم
+:ولی آخه
=:ولی نداره
راننده : ارباب رسیدیم
*کوک با میسو دوتایی از ماشین پیاده شدن ک یکی از مغازه ها چشم کوک رو گرفت
=:بیبی بیا بریم اینجا
+:باشه بریم
لایککک
۱۶.۴k
۲۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.