درسته من شحصیت و اخلتقی سرد و مرموز و ساکتی دارم .
درسته من شحصیت و اخلتقی سرد و مرموز و ساکتی دارم .
اما دورانی وجود داشت که شاید حتی خودم هم به یاد نمیارم اما من هم بدون هیچ نگرانی میخندیدم و با همه به درستی برخورد میکردم ، از جمعیت فراری نبودم و حتی از خیس شدن لباسام توی روز بارونی توسط ماشینی که با سرعت از کنار خیابون رد میشد و تمام آبِ چالهی زمین رو روم میپاشید هم اذیتم نمیکرد..
اما زمان همه چیز رو به مرور تغییر دادن و رفتار و افکار من چیزی نبود که بشه براش استثنا قائل شد..
اما دورانی وجود داشت که شاید حتی خودم هم به یاد نمیارم اما من هم بدون هیچ نگرانی میخندیدم و با همه به درستی برخورد میکردم ، از جمعیت فراری نبودم و حتی از خیس شدن لباسام توی روز بارونی توسط ماشینی که با سرعت از کنار خیابون رد میشد و تمام آبِ چالهی زمین رو روم میپاشید هم اذیتم نمیکرد..
اما زمان همه چیز رو به مرور تغییر دادن و رفتار و افکار من چیزی نبود که بشه براش استثنا قائل شد..
۱.۸k
۲۵ مهر ۱۴۰۳