SQUID LOVE✨(part=1)
جونگ هویون : بلخره بعد از بازی اسکویید گیم تونستیم جون سالم به در ببریم بقیه افرادی توی بازی بودند وقت ناهار بود و توی صف داشتند یکی یکی غذا میگرفتند وقتی نوبت من رسید غذا رو گرفتم و داشتم به سمت تختم میرفتم که یهو «لی جونگ جه » صدام زد و گفت بیا پیش ما منم رفتم پیش بچه ها و «لی جونگ جه » و کنار اونا غذا خوردم وقتی غذا تموم شد دلدرد بدی گرفتم جوری که نمیتونستم درست راه برم و به بچه ها گفتم من یک لحظه میرم دستشویی برمیگردم وقتی داشتم میرفتم عده ای ازدخترا که توی دستشویی بودن خیلی حسود و دنبال دعوا بودند وقتی از دستشویی اومدم بیرون اونا هم داشتند صحبت میکردند که یهو دخترا توی گوش هم دیگ پچ پچ میکردن احساس کردم قراره یک کاری باهام بکنن خواستم از دستشویی خارج بشم که دستمو گرفتند و گفتند : « چه عجله میموندی حالا»
بهشون گفتم حوصله دعوا اینا ندارم میخوام برم
بهم خندیند و محکم زدن توی دلم افتادم زمین و چشام سیاهی میرفت
و داشتند میگفتند : « دختره زشت بیریخت فک کرده کی هس»
« لی بیونگ هون» :
داشتم دوربین هارو چک میکردم که دیدم چند تا دختر دارن یک دختری رو اذیت میکنن و دیدم همه نگهبان ها خوابیدن مجبور شدم خودم دست به کار بشم رفتم لباس نگهبانی پوشیدم و به سمت دستشویی رفتم
وقتی وارد شدم همه منو نگا میکردند
و وارد دستشویی شدم
به دخترا گفتم : گمشین بیرون
و دخترا از ترسشون رفتند بیرون
دوستای لی جونگ جه : به نظرت چه اتفاقی افتاده ؟
لی جونگ جه : نمیدونم.. راستی .. « جونگ هیون کجاست ؟»
دوستای لی جونگ جه : رفتش دستشویی
تا این کلمه رو گفت با سرعت به دستشویی رفتم
و دیدم نگهبانی جونگ هیون رو بلند کرده و بهم گفت برو کنار
رفتم کنار و دیدم گذاشتش رو تخت برام تعجب داشت که چرا یهو نگهبانا مهربون شدند؟
پتو رو روی جونگ هیون کشید و بهش دارو داد
و بعدش رفت
رفتم پیش جونگ هیون میخواستم بیدارش کنم گفتم بزار استراحت کنه
و با اعصبانیت به دخترا نگاه کردم و رفتم
مایل به پارت ۲؟
بهشون گفتم حوصله دعوا اینا ندارم میخوام برم
بهم خندیند و محکم زدن توی دلم افتادم زمین و چشام سیاهی میرفت
و داشتند میگفتند : « دختره زشت بیریخت فک کرده کی هس»
« لی بیونگ هون» :
داشتم دوربین هارو چک میکردم که دیدم چند تا دختر دارن یک دختری رو اذیت میکنن و دیدم همه نگهبان ها خوابیدن مجبور شدم خودم دست به کار بشم رفتم لباس نگهبانی پوشیدم و به سمت دستشویی رفتم
وقتی وارد شدم همه منو نگا میکردند
و وارد دستشویی شدم
به دخترا گفتم : گمشین بیرون
و دخترا از ترسشون رفتند بیرون
دوستای لی جونگ جه : به نظرت چه اتفاقی افتاده ؟
لی جونگ جه : نمیدونم.. راستی .. « جونگ هیون کجاست ؟»
دوستای لی جونگ جه : رفتش دستشویی
تا این کلمه رو گفت با سرعت به دستشویی رفتم
و دیدم نگهبانی جونگ هیون رو بلند کرده و بهم گفت برو کنار
رفتم کنار و دیدم گذاشتش رو تخت برام تعجب داشت که چرا یهو نگهبانا مهربون شدند؟
پتو رو روی جونگ هیون کشید و بهش دارو داد
و بعدش رفت
رفتم پیش جونگ هیون میخواستم بیدارش کنم گفتم بزار استراحت کنه
و با اعصبانیت به دخترا نگاه کردم و رفتم
مایل به پارت ۲؟
۷۷۳
۱۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.