طعم عشق پارت 7
طعم عشق پارت 7
اون ی دختر بود داشت جونگ کوک رو بغل میکرد سریع رفتم پایین اون دخر یک نگاهی به من بعد ی نگاهی به جونگ کوک انداخت و از جونگ کوک پرسید ( + علامت دختره)
+: ایشون کی باشن؟
، : این بادیگاردمه
. : هه کی گفته من بادیگاردشم( تو دلش)
. : و شما کی باشین؟
+ : من خواهر جونگ کوکم ریمی
. : آااا از دیدنت خوسحالم
+ : تو در برابر من هیچی چرا با من اینقدر راحت صحبت میکنی؟
. : یااا چون دوست دارم
+ : تو غلط میکنی
. : ن نمیکنم
+ : میکنیییی
جونگ کوک تمام این مدت داشت توی دلش میخندید که این یکهو تبدیل شد به یک خنده بلند
سونیا و ریمی سرشون رو برگردوندن سمت جونگ کوک و با اخم بهش نگاه کردن و باهم گفتن : هویی کجاش خنده داره؟ عهه چرا حرف منو تکرار میکنی؟ تو اول تکرار کردیییی
، : خیلخب بسه دیگه سونیا برو توی اتاقت ریمی تو ام برو خونت دیگه عه
. : باشه
+ : اییششش باشه خدافز
ریمی رفت و سونیا هم رفت توی اتاقش
ویو سونیا
رفتم توی اتاقم حدوداً ی یک ساعتی میشه خیلی گشنم شده بود
رفتن پایین تا یک چیزی بخورم
در یخچالو باز کردم یک کاپ کیک توی یخچال بود تا درو بستم یهو یک دستی روی شونه زده شد جیغیی کشیدمو با لگد زدم توی شکم کسی که اینکارو کرد برگشتم
دیدم جونگ کوکه بدون اینکه برم سمتش با لحن مسخره کننده ای گفتم
. : اواااا ببخشید حواسم نبود سالمی؟ زنده ای؟
و زدم زیر خنده
پایان ویو سونیا
جونگ کوک سریع بلند شد و سونیا رو چسبوند به یخچال و گفت ، : هر هر هر رو آب بخندی
. : گگگگ
و الفرارررر
دوید و رفت توی اتاقش
حدوداً دو ساعت بعد زنگ در خونه خورده شده سونیا سریع رفت پایین و دید...
خب اینم از پارت هفت
دیگه حالا لایک کنید و برام کامنت بزارید دیگه
اسلاید دوم خواهر جونگ کوک
اون ی دختر بود داشت جونگ کوک رو بغل میکرد سریع رفتم پایین اون دخر یک نگاهی به من بعد ی نگاهی به جونگ کوک انداخت و از جونگ کوک پرسید ( + علامت دختره)
+: ایشون کی باشن؟
، : این بادیگاردمه
. : هه کی گفته من بادیگاردشم( تو دلش)
. : و شما کی باشین؟
+ : من خواهر جونگ کوکم ریمی
. : آااا از دیدنت خوسحالم
+ : تو در برابر من هیچی چرا با من اینقدر راحت صحبت میکنی؟
. : یااا چون دوست دارم
+ : تو غلط میکنی
. : ن نمیکنم
+ : میکنیییی
جونگ کوک تمام این مدت داشت توی دلش میخندید که این یکهو تبدیل شد به یک خنده بلند
سونیا و ریمی سرشون رو برگردوندن سمت جونگ کوک و با اخم بهش نگاه کردن و باهم گفتن : هویی کجاش خنده داره؟ عهه چرا حرف منو تکرار میکنی؟ تو اول تکرار کردیییی
، : خیلخب بسه دیگه سونیا برو توی اتاقت ریمی تو ام برو خونت دیگه عه
. : باشه
+ : اییششش باشه خدافز
ریمی رفت و سونیا هم رفت توی اتاقش
ویو سونیا
رفتم توی اتاقم حدوداً ی یک ساعتی میشه خیلی گشنم شده بود
رفتن پایین تا یک چیزی بخورم
در یخچالو باز کردم یک کاپ کیک توی یخچال بود تا درو بستم یهو یک دستی روی شونه زده شد جیغیی کشیدمو با لگد زدم توی شکم کسی که اینکارو کرد برگشتم
دیدم جونگ کوکه بدون اینکه برم سمتش با لحن مسخره کننده ای گفتم
. : اواااا ببخشید حواسم نبود سالمی؟ زنده ای؟
و زدم زیر خنده
پایان ویو سونیا
جونگ کوک سریع بلند شد و سونیا رو چسبوند به یخچال و گفت ، : هر هر هر رو آب بخندی
. : گگگگ
و الفرارررر
دوید و رفت توی اتاقش
حدوداً دو ساعت بعد زنگ در خونه خورده شده سونیا سریع رفت پایین و دید...
خب اینم از پارت هفت
دیگه حالا لایک کنید و برام کامنت بزارید دیگه
اسلاید دوم خواهر جونگ کوک
۳۱.۵k
۱۱ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.