part 189
#part_189
#فرار
- وا چه حرفا
بعدم با شیطنت یه تیکه کیک با چنگال برداشتمو کردم تو دهنم با لذت جویدمش بعدم به ارسلان یه چشمک زدمو
- شرمنده دیگه خوردمش !!
ارسلان فقط دستشو مشت کرده بود جلوی دهنشو ادا و اصولای منو نگاه میکرد ل*ب*ش معلوم نبود ولی چشماش میخندید باز خوبه دعام گرفت رو دنده راست بود دیگه به صورت جدی رفته بودم تو کار کیک که نفهمیدم چرا یهو ب شقاب از دستم کشیده شد با چشمای گرد شده به ارسلان نگاه کردم که کنارم رو تخت نشسته بود و از همون چنگال دهنی من داشت با ولع کیک رو میخورد منم عین سیب زمینی با دهن باز فقط نگاش میکردم یهو عین بچه ها لب ورچی
دم
- کیکم اون مال من بود !!!
خندید و چشمکی زد که دلم غنچ رفت ولی بدجنس گفتم
- اون چنگال دهنی بود
شونه هاشو انداخت بالا و شیطون گفت
- مهم نیست
از طرفی از اینکاراش خندم گرفته بود و از طرفیم ته دلم عروسی بود که نقشم داره میگیره با لحن لوسی گفتم :
- تو خیلی بیشتر از خیلی بدجنسی
اخرین تیکه ی کیک و خورد
- توهم خیلی بیشتر از خیلی لوسی
با چشمای گرد شده نگاهش کردم
- من لوسم ؟؟؟
سرشو به معنی اره تکون داد و بشقاب خالی رو گذاشت رو میز
عین بچه های تخس چهار زانو نشستم رو تخت
- من حوصلم سر رفته خستم شد خب
ارسلان تکیه داد به میز
- میدونی که نمیشه الان بریم بیرون
دلخور نگاهش کردم خیره شده بود بهم الان بهترین
وقت بود !!
- الان نمیتونیم بریم ولی پس فردا که میتونیم !!
منظورمو گرفت و اخم کمرنگی نشست رو پیشونیش جدی شد
- گفتم که راجبش فکر میکنم
دیدم داره نرم میشه لحنمو مهربون تر کردم و ناراحت گفتم
#فرار
- وا چه حرفا
بعدم با شیطنت یه تیکه کیک با چنگال برداشتمو کردم تو دهنم با لذت جویدمش بعدم به ارسلان یه چشمک زدمو
- شرمنده دیگه خوردمش !!
ارسلان فقط دستشو مشت کرده بود جلوی دهنشو ادا و اصولای منو نگاه میکرد ل*ب*ش معلوم نبود ولی چشماش میخندید باز خوبه دعام گرفت رو دنده راست بود دیگه به صورت جدی رفته بودم تو کار کیک که نفهمیدم چرا یهو ب شقاب از دستم کشیده شد با چشمای گرد شده به ارسلان نگاه کردم که کنارم رو تخت نشسته بود و از همون چنگال دهنی من داشت با ولع کیک رو میخورد منم عین سیب زمینی با دهن باز فقط نگاش میکردم یهو عین بچه ها لب ورچی
دم
- کیکم اون مال من بود !!!
خندید و چشمکی زد که دلم غنچ رفت ولی بدجنس گفتم
- اون چنگال دهنی بود
شونه هاشو انداخت بالا و شیطون گفت
- مهم نیست
از طرفی از اینکاراش خندم گرفته بود و از طرفیم ته دلم عروسی بود که نقشم داره میگیره با لحن لوسی گفتم :
- تو خیلی بیشتر از خیلی بدجنسی
اخرین تیکه ی کیک و خورد
- توهم خیلی بیشتر از خیلی لوسی
با چشمای گرد شده نگاهش کردم
- من لوسم ؟؟؟
سرشو به معنی اره تکون داد و بشقاب خالی رو گذاشت رو میز
عین بچه های تخس چهار زانو نشستم رو تخت
- من حوصلم سر رفته خستم شد خب
ارسلان تکیه داد به میز
- میدونی که نمیشه الان بریم بیرون
دلخور نگاهش کردم خیره شده بود بهم الان بهترین
وقت بود !!
- الان نمیتونیم بریم ولی پس فردا که میتونیم !!
منظورمو گرفت و اخم کمرنگی نشست رو پیشونیش جدی شد
- گفتم که راجبش فکر میکنم
دیدم داره نرم میشه لحنمو مهربون تر کردم و ناراحت گفتم
۱.۶k
۰۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.