part 1
سلام من ات هستم ۲۵ سالمه و تنها زندگی میکنم و البته خودم نخواستم که تنها زندگی کنم و پدر و مادرم رو تو یه حادثه از دست دادم و از تنهایی زندگی کردنم خوشم میاد.
امروز دوباره اون طلبکار بابام اومده بود جلوی در خونه و دعوا راه انداخته بود و اعصابم خورد بود به فکر اینکه چجوری باید پولشو بدم تو خیابونا راه میرفتم که کسی منو پشت کوچه باریکی کشوند.
وقتی رسیدم خاستم چیغ بزنم که دهنمو با دستمال نازک مشکی که دستش بود بست و شروع کرد به زدم واقعا دلیل این کارو نمیدونستم.بعد از چند دقیقه جدا شد و رفت عقب فک کردم دیگه باهام کاری نداره ولی وقتی چاقو توی دستشو دیدم بیشتر ترسیدم و عقب رفتم که به سمتم اومد.
با حس درد شدیدی توی شکمم چشمام بسته شد و سیاهی.
کوک ویو
داشتم به بیمارام رسیدگی میکردم که صدای داد و فریادای پرستارا که نشون دهنده حال بده یه بیمار بود اومد.
سمتشون رفتم که دختر بیجونی که روی تخت خونی شده بود رو دیدم نیاز به عمل داشت ولی کسی پیشش نبود.
بدون توجه به این چیزا سریع به سمت اتاق عمل بردمش و اماده شدم برای عمل.
امروز دوباره اون طلبکار بابام اومده بود جلوی در خونه و دعوا راه انداخته بود و اعصابم خورد بود به فکر اینکه چجوری باید پولشو بدم تو خیابونا راه میرفتم که کسی منو پشت کوچه باریکی کشوند.
وقتی رسیدم خاستم چیغ بزنم که دهنمو با دستمال نازک مشکی که دستش بود بست و شروع کرد به زدم واقعا دلیل این کارو نمیدونستم.بعد از چند دقیقه جدا شد و رفت عقب فک کردم دیگه باهام کاری نداره ولی وقتی چاقو توی دستشو دیدم بیشتر ترسیدم و عقب رفتم که به سمتم اومد.
با حس درد شدیدی توی شکمم چشمام بسته شد و سیاهی.
کوک ویو
داشتم به بیمارام رسیدگی میکردم که صدای داد و فریادای پرستارا که نشون دهنده حال بده یه بیمار بود اومد.
سمتشون رفتم که دختر بیجونی که روی تخت خونی شده بود رو دیدم نیاز به عمل داشت ولی کسی پیشش نبود.
بدون توجه به این چیزا سریع به سمت اتاق عمل بردمش و اماده شدم برای عمل.
۱۴.۰k
۲۶ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.