آرامش میتونه برق توی چشماش باشه، وقتی در باز میشه و میاد
آرامش میتونه برق توی چشماش باشه، وقتی در باز میشه و میاد پیشت. آرامش میتونه یک جور عطر خاص باشه، که وقتی کنارت میشینه بوش میپیچه توی اتاق و سرمستت میکنه. آرامش میتونه یک جفت پا باشه، که وقت خستگیات سرت رو بذاری روش و یک جُفت دست که موهات رو نوازش کنه. آرامش میتونه یک جفت چشم باشه، که با مهربونی بهت خیره میشه، و لبهایی که من کنارتم رو توی گوشت زمزمه میکنه.
پرسه زدن توی همین کوچه پس کوچههایی که یکنواخت و نچسب به نظر میان وقتی دستت تو دستاشه، میشه یه دنیای دیگه، میشه آرامش، میشه زندگی. آدم به تنهایی هم میتونه آرامش داشته باشه، اما زندگی با عشق یک جور غیر قابل توصیفی شیرینه. یک جور غیر قابل توصیفی همه چیز زیباتر به نظر میاد، و یک جور غیر قابل باوری همه چیز بوی زندگی به خودش میگیره …
پرسه زدن توی همین کوچه پس کوچههایی که یکنواخت و نچسب به نظر میان وقتی دستت تو دستاشه، میشه یه دنیای دیگه، میشه آرامش، میشه زندگی. آدم به تنهایی هم میتونه آرامش داشته باشه، اما زندگی با عشق یک جور غیر قابل توصیفی شیرینه. یک جور غیر قابل توصیفی همه چیز زیباتر به نظر میاد، و یک جور غیر قابل باوری همه چیز بوی زندگی به خودش میگیره …
۴.۶k
۲۰ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.