پارت 13 فصل دو
ات ویو
از دست تهیون ناراحت نبودم چون من میدونستم با هانا رابطه داره
برام مهم نبود
با ماشین رفتم پیش لارا و جونگ کوک
درو زدم که جونگ کوک باز کرد
ات:سلام
جونگ کوک:چه عجب یادی از ما کردی
ات:خب حالا یه هفتس نیومدم
جونگ کوک:بیا تو
ات :لارا کجاست
کوک:بیرونه یه ساعت دیگه میاد
ات ویو الان بهترین موقع بود که نقشمو اجرا کنم
رفتیم رو مبل نشستیم که یکم بهش نزدیک شدم
ات:میتونم یه سوال بپرسم
کوک:بپرس
ات:تو هنوز منو دوست داری
کوک:آ....
ات ویو تا اومد چیزی بگه بوسیدمش
و ازش جدا شدم
کوک:دوستت دارم ولی جیمین و لارا چی
ات:بیا فعلا به خودمون فکر کنیم
کم کم به هم نزدیک شدیمو رفتیم تو اتاق
(خودتون تصور کنید )
ات ویو
یکم که خستگیم در رفت پاشدم و همه چیزو مرتب کردم
ات:کوک برو دوش بگیر
کوک:باشه
اومد لبمو بوسید و رفت
ات :کوک من میرم
کوک :کجا
ات:خونه ممکنه جیمین شک کنه
کوک:اوکی
ات :گوش به زنگ باش
کوک:راستی امروز هانا رو خونه تهیون دیدی
ات:نه ولی تو چطوری میدونی نکنه .....
کوک:آره من تو خونشون دوربین گذاشتم
ات:اوکی من رفتم
کوک:بای
ات ویو سوار ماشین شدمو حرکت کردم
کوک ویو:دختره احمق منو چی فرض کرده
کوک:لارا بیا بیرون
لارا:خوب میشناسمش میدونستم چه قصدی داره
کوک:فردا میریم آمریکا بدون اینکه کسی بفهمه
(لارا دوست صمیمی ات بوده ولی جدا شدن )
لارا :اوکی من میرم وسایل رو جمع کنم
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
شرطا کامل نشده بود ولی گذاشتم
احساس میکنم دیگه این فیکو دوست ندارید
شرطا:20 تا کامنت و 40 تا لایک
راستی اینکه فیک اینقدر پیچیدس برای اینه که از روی پنت هاوس الهام گرفتمش
از دست تهیون ناراحت نبودم چون من میدونستم با هانا رابطه داره
برام مهم نبود
با ماشین رفتم پیش لارا و جونگ کوک
درو زدم که جونگ کوک باز کرد
ات:سلام
جونگ کوک:چه عجب یادی از ما کردی
ات:خب حالا یه هفتس نیومدم
جونگ کوک:بیا تو
ات :لارا کجاست
کوک:بیرونه یه ساعت دیگه میاد
ات ویو الان بهترین موقع بود که نقشمو اجرا کنم
رفتیم رو مبل نشستیم که یکم بهش نزدیک شدم
ات:میتونم یه سوال بپرسم
کوک:بپرس
ات:تو هنوز منو دوست داری
کوک:آ....
ات ویو تا اومد چیزی بگه بوسیدمش
و ازش جدا شدم
کوک:دوستت دارم ولی جیمین و لارا چی
ات:بیا فعلا به خودمون فکر کنیم
کم کم به هم نزدیک شدیمو رفتیم تو اتاق
(خودتون تصور کنید )
ات ویو
یکم که خستگیم در رفت پاشدم و همه چیزو مرتب کردم
ات:کوک برو دوش بگیر
کوک:باشه
اومد لبمو بوسید و رفت
ات :کوک من میرم
کوک :کجا
ات:خونه ممکنه جیمین شک کنه
کوک:اوکی
ات :گوش به زنگ باش
کوک:راستی امروز هانا رو خونه تهیون دیدی
ات:نه ولی تو چطوری میدونی نکنه .....
کوک:آره من تو خونشون دوربین گذاشتم
ات:اوکی من رفتم
کوک:بای
ات ویو سوار ماشین شدمو حرکت کردم
کوک ویو:دختره احمق منو چی فرض کرده
کوک:لارا بیا بیرون
لارا:خوب میشناسمش میدونستم چه قصدی داره
کوک:فردا میریم آمریکا بدون اینکه کسی بفهمه
(لارا دوست صمیمی ات بوده ولی جدا شدن )
لارا :اوکی من میرم وسایل رو جمع کنم
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
شرطا کامل نشده بود ولی گذاشتم
احساس میکنم دیگه این فیکو دوست ندارید
شرطا:20 تا کامنت و 40 تا لایک
راستی اینکه فیک اینقدر پیچیدس برای اینه که از روی پنت هاوس الهام گرفتمش
۲۵.۰k
۲۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.