تولد و انتقام 🩸
شخصیت ها : و خلاصه داستان :
جئون سوک جین : مافیا ، جدی ، مهربون و بعضی وقت ها عصبی ، مبارز ، و زرنگ ،خونسرد ،
جین پسر مافیایی که توی مافیا جهان مقام اول رو داره جین وقتی ۲ سالش بود مادرش اونو ترک کرد و پدر مادرش از هم جدا شد اند جین بخاطر اینکه مادرش ترکش کره خیلی افسوده شد چون تنها بود و بعد چند مدت پدرش میره و ازدواج میکنه بعد یک سال جین خواهر دار میشع جین از این موضوع خیلی خوشحال میشه ……
جئون یوری سا : ملکه مافیا ، سرد ، جدی ، روک و روراست ، مبارز ، تیرانداز ، تیز هوش
وقتی بچه به دنیا میاد مادر پدرش نمیخانش واسه همین پدرش میبرتش جلوی یه عمارت بزرگ که ازش مراقبت کنند یا اگه هم نشد ببرنش پرورشگاه وقتی خدمت کار اونجا میبینتش میبرتش داخل و به رییس نشونش میده یومی ۳ سالش بود که ریوی سا رو رییس به فرزند خونده قبول کرد و اسمشو میزار یوری سا اون خیلی بچه آروم و ساکتی بود یوری سا به مرور زمان خیلی تیز هوش شد اون همچی رو میفهمید از باند مواد و وسیله ها ……
جئون یومی : مغرور ، ازخود راضی ، باهوش ، تیرانداز
بعد ازدواج پدر جین با مادر ناتنیش صاحب یه دختر میشند یومی وقتی ۳ سالش میشع یوری سا وارد اون عمارت میشه مادرش با ریوی سا زیاد خوب نیست چون اون میخاست که دختر اون تنها پرنسس این خونه باشه و اونو پدرش بزرگ میکنه بعد یک سال مادر یومی به دست دشمن های پدرش به قتل میرسه یومی خیلی به مادرش علاقه مند میشه و با مرگش یه چند وقت کنار نمیاد ولی از اونجایی که یوری سا رو پدرش بزرگ کرده با مرگش کنار میاد جین بخاطر مرگش ناراحت میشه اما پدرش نه اخه اون فقط بخاطر پولی که داشت باهاش ازدواج کرد یومی بعد مرگ مادرش دیگه مافیا نشد و از این کار ها متنفر شد …….
جوئن جونگ کوک ، مافیا ، بی رحم ، سرد ، بوکسول ، مبارز ،
عاشق اهنگ گوش دادن ،
جونگ کوک و جین نصبت فامیلی با هم دارند پسر عمو اند اونها خیلی با هم صمیمی اند جونگ کوک هم مثل جین مادر نداره وقتی به دنیا ومد مادرش بخاطر مشکل قلبی که داشت فوت شد جونگ کوک داستان ما رو پدرش بزرگ کرد و کل باند پدرش دست اونه و در آینده قرار جای پدرش باشه جونگ کوک از وقتی کوچیک بود پدرش بهش آموزش داد پدر جونگ کوک مقام دوم رو توی باند داره برادر کوچیکی پدرش میگه پدر جین ……
لی جیسیکا : هکر ، مبارز ، تیرانداز ، زرنگ ، جدی ،
جیسیکا هم مثل همه مافیاست اون دست راست و صمیمی ترین دوست جونگ کوک هست جیسیکا دختر یه خدمت کار که بعد از مرگ مادر جونگ کوک پدرش عاشقش خدمت کارش میشه بعد چند وقت میفهمه که حاملست وقتی این موضوع رو به پدرش میگه اون مخالفت میکنه میگه که بیاید بندازتش دل مادر راضی به این کار نمیشه واسه همین دختر داستان ما به دنیا میاد (جیسیکا از ریوی یه سال بزرگ تره ) بعد چند سال مادرش تصادف میکنه و قبل از اینه بمیره به پدرش میگه که مراقب جیسیکا باشه و بهش بگه که اونو جونگ کوک خواهر برادر اند پدر جیسیکا بخاطر مادرش ازش مراقبت میکنه و اون از همون بچگی با جونگ کوک توی عمارتشون زندگی میکنه نه به عنوان دختر عمارت بلکه دست راست جونگ کوک ……..
خو همچی داشت به خوبی خوشی میگذشت تا اینکه یه روز ……
خو اینو از خلاصه داستانمون امید وارم که خوشتون بیاد .
(منتظر پارت های جدید باشید من پارک میونگ کی هستم یه نویسنده ممنون میشم باهام باشید و حمایتم کنید
نظرتونو درباره این بهم توی کامنت ها بگید لایک فالو یادتون نره ) ❤️🩹
جئون سوک جین : مافیا ، جدی ، مهربون و بعضی وقت ها عصبی ، مبارز ، و زرنگ ،خونسرد ،
جین پسر مافیایی که توی مافیا جهان مقام اول رو داره جین وقتی ۲ سالش بود مادرش اونو ترک کرد و پدر مادرش از هم جدا شد اند جین بخاطر اینکه مادرش ترکش کره خیلی افسوده شد چون تنها بود و بعد چند مدت پدرش میره و ازدواج میکنه بعد یک سال جین خواهر دار میشع جین از این موضوع خیلی خوشحال میشه ……
جئون یوری سا : ملکه مافیا ، سرد ، جدی ، روک و روراست ، مبارز ، تیرانداز ، تیز هوش
وقتی بچه به دنیا میاد مادر پدرش نمیخانش واسه همین پدرش میبرتش جلوی یه عمارت بزرگ که ازش مراقبت کنند یا اگه هم نشد ببرنش پرورشگاه وقتی خدمت کار اونجا میبینتش میبرتش داخل و به رییس نشونش میده یومی ۳ سالش بود که ریوی سا رو رییس به فرزند خونده قبول کرد و اسمشو میزار یوری سا اون خیلی بچه آروم و ساکتی بود یوری سا به مرور زمان خیلی تیز هوش شد اون همچی رو میفهمید از باند مواد و وسیله ها ……
جئون یومی : مغرور ، ازخود راضی ، باهوش ، تیرانداز
بعد ازدواج پدر جین با مادر ناتنیش صاحب یه دختر میشند یومی وقتی ۳ سالش میشع یوری سا وارد اون عمارت میشه مادرش با ریوی سا زیاد خوب نیست چون اون میخاست که دختر اون تنها پرنسس این خونه باشه و اونو پدرش بزرگ میکنه بعد یک سال مادر یومی به دست دشمن های پدرش به قتل میرسه یومی خیلی به مادرش علاقه مند میشه و با مرگش یه چند وقت کنار نمیاد ولی از اونجایی که یوری سا رو پدرش بزرگ کرده با مرگش کنار میاد جین بخاطر مرگش ناراحت میشه اما پدرش نه اخه اون فقط بخاطر پولی که داشت باهاش ازدواج کرد یومی بعد مرگ مادرش دیگه مافیا نشد و از این کار ها متنفر شد …….
جوئن جونگ کوک ، مافیا ، بی رحم ، سرد ، بوکسول ، مبارز ،
عاشق اهنگ گوش دادن ،
جونگ کوک و جین نصبت فامیلی با هم دارند پسر عمو اند اونها خیلی با هم صمیمی اند جونگ کوک هم مثل جین مادر نداره وقتی به دنیا ومد مادرش بخاطر مشکل قلبی که داشت فوت شد جونگ کوک داستان ما رو پدرش بزرگ کرد و کل باند پدرش دست اونه و در آینده قرار جای پدرش باشه جونگ کوک از وقتی کوچیک بود پدرش بهش آموزش داد پدر جونگ کوک مقام دوم رو توی باند داره برادر کوچیکی پدرش میگه پدر جین ……
لی جیسیکا : هکر ، مبارز ، تیرانداز ، زرنگ ، جدی ،
جیسیکا هم مثل همه مافیاست اون دست راست و صمیمی ترین دوست جونگ کوک هست جیسیکا دختر یه خدمت کار که بعد از مرگ مادر جونگ کوک پدرش عاشقش خدمت کارش میشه بعد چند وقت میفهمه که حاملست وقتی این موضوع رو به پدرش میگه اون مخالفت میکنه میگه که بیاید بندازتش دل مادر راضی به این کار نمیشه واسه همین دختر داستان ما به دنیا میاد (جیسیکا از ریوی یه سال بزرگ تره ) بعد چند سال مادرش تصادف میکنه و قبل از اینه بمیره به پدرش میگه که مراقب جیسیکا باشه و بهش بگه که اونو جونگ کوک خواهر برادر اند پدر جیسیکا بخاطر مادرش ازش مراقبت میکنه و اون از همون بچگی با جونگ کوک توی عمارتشون زندگی میکنه نه به عنوان دختر عمارت بلکه دست راست جونگ کوک ……..
خو همچی داشت به خوبی خوشی میگذشت تا اینکه یه روز ……
خو اینو از خلاصه داستانمون امید وارم که خوشتون بیاد .
(منتظر پارت های جدید باشید من پارک میونگ کی هستم یه نویسنده ممنون میشم باهام باشید و حمایتم کنید
نظرتونو درباره این بهم توی کامنت ها بگید لایک فالو یادتون نره ) ❤️🩹
۱۶.۰k
۱۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.