پارت سه
پارت سه
سه ماه بعد
+خوب بچه ها والیدن ما رفتن د تایم هفته خونه نیستن و ما باید دازای رو به عنوان بزگتر کنیم چون از همه بزرگ تره
چویا&چرا اون چرا من یا تو نه
_چون من از همه بزرگ ترم و اگر من نمیشدم نانامی میشد مو هویج و بعد نانامی یک سال از تو کوچک تره ولی هم قد توعه خجالت بکش
&عه فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه چیزه
_بچمون لال شو به تیزه میگه چیزه
+ بسه دعوا نکنید من شما رو هدایت میکنم خوب از شما ها کوچیکه ترم ولی عقلم بیشتره خوب پس بیان جرعت حقیقت بازی کنیم خوب من بطری رو آوردم میچرخونیم خوب چویا جرعت یا حقیقت ؟
&جرعت
+ خوب لباستو دار و منو ببوس
&چرا
+چون جرعت رو گفتی
&این بچه ده ساله ببین داره چیکار میکنه من تسشرتمو در آوردم
+چویا با اینکه دوازده سالته باز سیس پک داری خیلی باحاله
_خوب نانامی به نظرت من دارم لباسم رو در آوردم من از اون کوچیکه بزرگ ترم
+چون دوازده سالته ،حسود پالاستیکی،خوب چویا منو نبوسیدی پس من شروع میکنم و بغلش کردم و بوسیدمش ،خوب تموم شد
& من فکر میکردم بوسیدن رو گونه نه رو لب
_نانامی
+بله
_ این چیز هارو از کجا یاد گرفتی به مامان بابا میگم
+نگو هرکاری میکنم وقت نگو
_خوب اصرار میکنی باید برای منم بکنی اونجوری
+باشه
_بیشتر بلدی
+اره
_خوب انارو هم کن
+باشه
&اینا دارن چی بلغور میکنند آنان داشتیم بازی میکردیم
+میچرخونیم،دازای و چویا
_چیا جرعت یا حقیقت
& حقیقت
سه ماه بعد
+خوب بچه ها والیدن ما رفتن د تایم هفته خونه نیستن و ما باید دازای رو به عنوان بزگتر کنیم چون از همه بزرگ تره
چویا&چرا اون چرا من یا تو نه
_چون من از همه بزرگ ترم و اگر من نمیشدم نانامی میشد مو هویج و بعد نانامی یک سال از تو کوچک تره ولی هم قد توعه خجالت بکش
&عه فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه چیزه
_بچمون لال شو به تیزه میگه چیزه
+ بسه دعوا نکنید من شما رو هدایت میکنم خوب از شما ها کوچیکه ترم ولی عقلم بیشتره خوب پس بیان جرعت حقیقت بازی کنیم خوب من بطری رو آوردم میچرخونیم خوب چویا جرعت یا حقیقت ؟
&جرعت
+ خوب لباستو دار و منو ببوس
&چرا
+چون جرعت رو گفتی
&این بچه ده ساله ببین داره چیکار میکنه من تسشرتمو در آوردم
+چویا با اینکه دوازده سالته باز سیس پک داری خیلی باحاله
_خوب نانامی به نظرت من دارم لباسم رو در آوردم من از اون کوچیکه بزرگ ترم
+چون دوازده سالته ،حسود پالاستیکی،خوب چویا منو نبوسیدی پس من شروع میکنم و بغلش کردم و بوسیدمش ،خوب تموم شد
& من فکر میکردم بوسیدن رو گونه نه رو لب
_نانامی
+بله
_ این چیز هارو از کجا یاد گرفتی به مامان بابا میگم
+نگو هرکاری میکنم وقت نگو
_خوب اصرار میکنی باید برای منم بکنی اونجوری
+باشه
_بیشتر بلدی
+اره
_خوب انارو هم کن
+باشه
&اینا دارن چی بلغور میکنند آنان داشتیم بازی میکردیم
+میچرخونیم،دازای و چویا
_چیا جرعت یا حقیقت
& حقیقت
۲.۴k
۲۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.