پارت ۳
پارت ۳
* ببخشید چند وقت بود پارت ندادم *
* میخواستم شلوغش کنم 😈*
اون دو تا باهم دیگه دست داده بودن نه یه دست دادن ساده یه چیز مرموز پشت اون صورت ها پنهان شده بود انگار دو ادم بزرگ باهم دیگه دست به یکی کرده بودن آدم بکشن 😅
دامیان < اون پسره چطور جرات کرده ...... صبر کن ببینم من چیکار با اون کله صورتی دارم و صورت ماسکی نه اون ممکنه به آنیا اسیب بزنه از کجا معلوم اون کیه ( اول میگه کله صورتی بعد میگه آنیا 🤣) >
*بعد از اون اتفاق داخل کلاس *
دامیان : هوی صورت ماسکی بیا کارت دارم
لوکاس : اوک
* زنگ تفریح دوباره *
دامیان : با آنیا کاری نداشته باش
لوکاس : چرا ؟
دامیان سرخ شده بود چون خودش جواب سوال لوکاس و نمیدونست
دامیان : اونوقت چراش به من ربط داره
لوکاس و دامیان متوجه بودن آنیا نشده بودن
لوکاس و دامیان : هاه!!!!!!!!!
آنیا : باورم نمیشه الان........
ادامه دارد......
خب بچه ها این دیگه خماری نبود بود
و اینکه این یه مینی پارت بود
* ببخشید چند وقت بود پارت ندادم *
* میخواستم شلوغش کنم 😈*
اون دو تا باهم دیگه دست داده بودن نه یه دست دادن ساده یه چیز مرموز پشت اون صورت ها پنهان شده بود انگار دو ادم بزرگ باهم دیگه دست به یکی کرده بودن آدم بکشن 😅
دامیان < اون پسره چطور جرات کرده ...... صبر کن ببینم من چیکار با اون کله صورتی دارم و صورت ماسکی نه اون ممکنه به آنیا اسیب بزنه از کجا معلوم اون کیه ( اول میگه کله صورتی بعد میگه آنیا 🤣) >
*بعد از اون اتفاق داخل کلاس *
دامیان : هوی صورت ماسکی بیا کارت دارم
لوکاس : اوک
* زنگ تفریح دوباره *
دامیان : با آنیا کاری نداشته باش
لوکاس : چرا ؟
دامیان سرخ شده بود چون خودش جواب سوال لوکاس و نمیدونست
دامیان : اونوقت چراش به من ربط داره
لوکاس و دامیان متوجه بودن آنیا نشده بودن
لوکاس و دامیان : هاه!!!!!!!!!
آنیا : باورم نمیشه الان........
ادامه دارد......
خب بچه ها این دیگه خماری نبود بود
و اینکه این یه مینی پارت بود
۲.۳k
۱۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.