پارت بیست و هفت
★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†
با شنیدن حرف مارک بدون معطلی سمت در خروجی دوید
مارک به سوبیک نگاه کرد و تفنگشو از جیبش بیرون اورد و به هر کسی که میخواست مانع فرار اون دختره بشه شلیک میکرد
سوبیک دستاشو رو گوشاش گذاشت و سعی کرد به راهی که بخاطر اشکاش تار میدید ادامه بده که با کشیده شدن پیرهنش ناکام موند
-ولم کن
گفت و سعی کرد خودشو از دست مردی که اسمشو نمیدونست ازاد کنه
•هیسسس
مرد عصبی گفت و اونو سمت چانیول برد
سوبیک نگاهی به مارک انداخت با دیدن پای خونیش گریش شدت گرفت
+ببرش تو اتاقم و خوب مراقبش باش فرار نکنه
•چشم
گفت و دست سوبیکو با خشونت کشید
•ی تکونی به خودت بده
با شنیدن حرف مرد نگاهشو از مارک گرفت و با مرد از پله ها بالا رفت
★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†
با رفتن سوبیک چان نگاهی به مارک کرد
-که فرار کنه؟
-میدونی سزای کارت فقط مرگه؟
-چه جونیم داری با تیری که به پات خورده هنوز ایستادی
+عوضی
مارک داد زد
+چطور دلت میاد با یه دختر بچه همچین کاری بکنی؟
-دلم میاد خوبم میاد چون از پدرش متنفرم
-خیلی دلت میسوزه نباس می اوردیش
+بهم پسش بده هرچی میخوای بهت میدم
-زر نزن خودت هرچی داری از من داری
-ببرینش
داد زد
دو نفر جلو اومدن و مارکو با خودشون بردن
موهاشو با دستش به سمت بالا حالت داد و از پله ها بالا رفت
★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†
درد پاشو نادیده گرفت
-اقای کیم لطفا دخترو فراری بده
کیم سری تکون داد و روبه دو نفری که مارکو میبردن گفت
+فقط کاری کنید که نتونه دیگه زبون درازی کنه
نظر بدید^^
#فالو_لایک_فراموش_نشه😻❤👉
با شنیدن حرف مارک بدون معطلی سمت در خروجی دوید
مارک به سوبیک نگاه کرد و تفنگشو از جیبش بیرون اورد و به هر کسی که میخواست مانع فرار اون دختره بشه شلیک میکرد
سوبیک دستاشو رو گوشاش گذاشت و سعی کرد به راهی که بخاطر اشکاش تار میدید ادامه بده که با کشیده شدن پیرهنش ناکام موند
-ولم کن
گفت و سعی کرد خودشو از دست مردی که اسمشو نمیدونست ازاد کنه
•هیسسس
مرد عصبی گفت و اونو سمت چانیول برد
سوبیک نگاهی به مارک انداخت با دیدن پای خونیش گریش شدت گرفت
+ببرش تو اتاقم و خوب مراقبش باش فرار نکنه
•چشم
گفت و دست سوبیکو با خشونت کشید
•ی تکونی به خودت بده
با شنیدن حرف مرد نگاهشو از مارک گرفت و با مرد از پله ها بالا رفت
★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†
با رفتن سوبیک چان نگاهی به مارک کرد
-که فرار کنه؟
-میدونی سزای کارت فقط مرگه؟
-چه جونیم داری با تیری که به پات خورده هنوز ایستادی
+عوضی
مارک داد زد
+چطور دلت میاد با یه دختر بچه همچین کاری بکنی؟
-دلم میاد خوبم میاد چون از پدرش متنفرم
-خیلی دلت میسوزه نباس می اوردیش
+بهم پسش بده هرچی میخوای بهت میدم
-زر نزن خودت هرچی داری از من داری
-ببرینش
داد زد
دو نفر جلو اومدن و مارکو با خودشون بردن
موهاشو با دستش به سمت بالا حالت داد و از پله ها بالا رفت
★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†
درد پاشو نادیده گرفت
-اقای کیم لطفا دخترو فراری بده
کیم سری تکون داد و روبه دو نفری که مارکو میبردن گفت
+فقط کاری کنید که نتونه دیگه زبون درازی کنه
نظر بدید^^
#فالو_لایک_فراموش_نشه😻❤👉
۲.۷k
۰۱ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.