نجاتم بده پارت ۹
(فکر کنم بلاخره نجات پیدا کردم الان باید یه زندگی جدید رو شروع کنم )
نارا از اتاق خارج شد و تو راهرو اعضا رو دید حتی اوناهم با سردی نگاهش میکردن دیگه تحمل نداشت خیلی صبور و قوی بود که تا الان خود کشی نکرده اما ساعت های زیادی رو گریه کرده بود اون شاهد کشته شدن پدر و مادرش بود اونم توی روز تولدش.
منشی تعظیم کرد اما نارا فقط رد شد حتی نگاه هم نکرد اتاق رو نشون داد شمارش رو گرفت و ادرس رو براش پیامک کرد و کلید خونه رو هم داد و رفت نگاهی به اتاق کرد و نشست و مشغول نگاه کردن برنامه هایی شد که پی دی نیم بهش داده بود
عاهههه خدا معلوم نیس کدوم بی عقلی مدیر برنامه اینا بوده که اینقدر این بنده خدا هارو اذیت کرده با یکم دستکاری اونا تایم بیشتری برای استراحت دارن.
............(اتاق پی دی نیم)
پسرا دور هم نشسته بودن پی دی نیم بهشون ماجرا رو گفته بود معذب بودن باید هم معذب میبودن که یه دختر با اونا هم خونه شده و اگه کسی بفهمه ممکنه بد قضاوت کنه
نارا از اتاق خارج شد و تو راهرو اعضا رو دید حتی اوناهم با سردی نگاهش میکردن دیگه تحمل نداشت خیلی صبور و قوی بود که تا الان خود کشی نکرده اما ساعت های زیادی رو گریه کرده بود اون شاهد کشته شدن پدر و مادرش بود اونم توی روز تولدش.
منشی تعظیم کرد اما نارا فقط رد شد حتی نگاه هم نکرد اتاق رو نشون داد شمارش رو گرفت و ادرس رو براش پیامک کرد و کلید خونه رو هم داد و رفت نگاهی به اتاق کرد و نشست و مشغول نگاه کردن برنامه هایی شد که پی دی نیم بهش داده بود
عاهههه خدا معلوم نیس کدوم بی عقلی مدیر برنامه اینا بوده که اینقدر این بنده خدا هارو اذیت کرده با یکم دستکاری اونا تایم بیشتری برای استراحت دارن.
............(اتاق پی دی نیم)
پسرا دور هم نشسته بودن پی دی نیم بهشون ماجرا رو گفته بود معذب بودن باید هم معذب میبودن که یه دختر با اونا هم خونه شده و اگه کسی بفهمه ممکنه بد قضاوت کنه
۲.۷k
۰۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.