دختری کتاب میفروخت و معشوقهاش را دید که به سویش میاید، در این حال پدرش هم در نزدیکش ایستاده بود ... دیالوگ این دو عاشق و واکنش پدر بسیار جالب و خواندنی است :)) ☝ ️
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.