(دوست دخترم)Part2
از زبون تهیونگ
کوک گفت من میرم منم بهش گفتم باشه.
به ا/ت گفتم.
تهیونگ:بریم بالا ادامه بدیم
ا/ت:پرو چی میگی(با عصبانیت)
تهیونگ:تو باور کردی،اذیتت می کردم(زد زیر خنده)
ا/ت:من، نه،باور نکردم،شوخی می کردم.
تهیونگ:با استرست معلومه که داری الکی میگی(با خنده)
ا/ت:کوفت بس کن دیگه.
تهیونگ:باشه
از زبون نویسنده
تهیونگ:ا/ت راستی امشب توی یکی از کلوپ های لوکسم جشن دارم
ا/ت:خب من چی کار کنم.
تهیونگ:باید باهام بیای.
ا/ت:باشه میام.
تهیونگ: باید بریم بازار.
ا/ت:باشه اصلا همین الان بریم.
تهیونگ:اخ جون پس بریم.
ا/ت:بریم ولی،تو برعکس قیافه ی جذابت از نظر روحی بر عکسی.
تهیونگ رفت چسبوندش به دیوار گفت
تهیونگ:چی شد من جذابم اره
ا/ت:اره بر عکس همین اخلاقت
تهیونگ:باشه،بریم
از زبون ا/ت
رفتیم وقتی باهاش خرید کردم یه حس خوبی بهم دست داد، اذش خوشم اومده بود.
از زبون تهیونگ
خرید هامون تموم شد و اومدیم خونه واسه ی من یه کت شلوار بود.
واسه ا/ت، لباس عروسی مانند بود.
از زبو ا/ت
لباس هامون رو پوشیدیم تهیونگ کت و شلوارش رو پوشید گفتم بهش.
ا/ت:وای، واقعا خیلی خوشتیپ شدی
بعد من پوشیدم اون گفت
تهیونگ:توام واقعا راست میگم خیلی خوشگل شدی.
ا/ت:مرسی
از زبون نویسنده
ساعت ۵ شد تهیونگ و ا/ت داشتن وارد کلوپ تهیونگ می شدن
پایان این پارت
زیادمون کنید عشقا
کوک گفت من میرم منم بهش گفتم باشه.
به ا/ت گفتم.
تهیونگ:بریم بالا ادامه بدیم
ا/ت:پرو چی میگی(با عصبانیت)
تهیونگ:تو باور کردی،اذیتت می کردم(زد زیر خنده)
ا/ت:من، نه،باور نکردم،شوخی می کردم.
تهیونگ:با استرست معلومه که داری الکی میگی(با خنده)
ا/ت:کوفت بس کن دیگه.
تهیونگ:باشه
از زبون نویسنده
تهیونگ:ا/ت راستی امشب توی یکی از کلوپ های لوکسم جشن دارم
ا/ت:خب من چی کار کنم.
تهیونگ:باید باهام بیای.
ا/ت:باشه میام.
تهیونگ: باید بریم بازار.
ا/ت:باشه اصلا همین الان بریم.
تهیونگ:اخ جون پس بریم.
ا/ت:بریم ولی،تو برعکس قیافه ی جذابت از نظر روحی بر عکسی.
تهیونگ رفت چسبوندش به دیوار گفت
تهیونگ:چی شد من جذابم اره
ا/ت:اره بر عکس همین اخلاقت
تهیونگ:باشه،بریم
از زبون ا/ت
رفتیم وقتی باهاش خرید کردم یه حس خوبی بهم دست داد، اذش خوشم اومده بود.
از زبون تهیونگ
خرید هامون تموم شد و اومدیم خونه واسه ی من یه کت شلوار بود.
واسه ا/ت، لباس عروسی مانند بود.
از زبو ا/ت
لباس هامون رو پوشیدیم تهیونگ کت و شلوارش رو پوشید گفتم بهش.
ا/ت:وای، واقعا خیلی خوشتیپ شدی
بعد من پوشیدم اون گفت
تهیونگ:توام واقعا راست میگم خیلی خوشگل شدی.
ا/ت:مرسی
از زبون نویسنده
ساعت ۵ شد تهیونگ و ا/ت داشتن وارد کلوپ تهیونگ می شدن
پایان این پارت
زیادمون کنید عشقا
۹.۳k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.