رمان اردیا ادامه پارت 12 رمان اردیا
»بعد از عمل»
محمد:ارسلان دیگه بریم خونه
ارسلان:باشه
محمد:ارسلان فعلا خدافظ
ارسلان:خدافظ
ارسلان:بعدش رفتم به متین زنگ زدم حرف زدیم گفتم که امشب بیاین خونه ما شب شد اومدن بگو بخند داشتیم بازم یکی درزد گفتم حتما عسله بعدش که رفتم دیدم پلیس گفتش اقای ارسلان کاشی گفتم بله بعد یه چنتا عکس بود داد به من گفت ایشون خانم شماس گفتم بله وای درکل دونفر بودن مهدیس با دیانا گفتش خانم شما مروز درحال رانندگی با سه تا ماشین تصادف کرده ماشینا قشنگ خط اوفتاده بود گفت اگه خسارت بدین دیگه شکایت برداشته میشه خسارت سه میلیون بود دیگه بهشون گفتم باشه خسارت پرداخت میکنم
دیانا:ارسلان پُ پلیس بود
ارسلان:اره پلیس بود
دیانا:خب چیکار داشتن چی گفتن
ارسلان:شب خودم بهت میگم
دیانا:منو مهدیس یه جوری نگاه هم میکردیم خودمون میدونستیم نزدیک بود سکته کنیم
متین:ما دیگه بریم دیر وقت شده
ارسلان:نه خب میموندین
متین:نه دیگه بریم خدافظ
ارسلان دیانا:خدافظ
ارسلان:تو امروز
دیانا:خودم میدونم اره اره من زدم با مهدیس بودیم اخه پانیذ منو یه جوری مسخره کرد منم حریم گرفت بخاطر همین
ارسلان:حالا ولش کن بیا تا بریم بخوابیم
دیانا:باشه
«یک روز بعد»
دیانا: دیگه این ساعتم هی پشت سر هم زنگ میزنه باشه بابا الان بیدار میشم عه ارسلان یه نامه گذاشته... صبح بخیر ما امروز بازم مریض داشتیم اونم سه تا بخاطر همین گفتم چونکه نتونستم بهت از نزدیک صبح بخیر بگم حداقل با یه نامه بگم
دیانا:راستی من شیش میلیون تو حسابمه سه میلیونشو واریز میکنم
دیانا:یه سر برم پیش مهدیس
مهدیس:یهو یکی در زد گفتم کیه گفت منم دیانا
درو باز کردم اومد داخل
مهدیس:دیانا دیشب چیکار کردی چی شد
دیانا:خسارت پرداخت کردم امروز صبح
مهدیس:خداراشکر
ادامه ی پارت 12
این هنوزم ادامه داره
امشب میزارم
محمد:ارسلان دیگه بریم خونه
ارسلان:باشه
محمد:ارسلان فعلا خدافظ
ارسلان:خدافظ
ارسلان:بعدش رفتم به متین زنگ زدم حرف زدیم گفتم که امشب بیاین خونه ما شب شد اومدن بگو بخند داشتیم بازم یکی درزد گفتم حتما عسله بعدش که رفتم دیدم پلیس گفتش اقای ارسلان کاشی گفتم بله بعد یه چنتا عکس بود داد به من گفت ایشون خانم شماس گفتم بله وای درکل دونفر بودن مهدیس با دیانا گفتش خانم شما مروز درحال رانندگی با سه تا ماشین تصادف کرده ماشینا قشنگ خط اوفتاده بود گفت اگه خسارت بدین دیگه شکایت برداشته میشه خسارت سه میلیون بود دیگه بهشون گفتم باشه خسارت پرداخت میکنم
دیانا:ارسلان پُ پلیس بود
ارسلان:اره پلیس بود
دیانا:خب چیکار داشتن چی گفتن
ارسلان:شب خودم بهت میگم
دیانا:منو مهدیس یه جوری نگاه هم میکردیم خودمون میدونستیم نزدیک بود سکته کنیم
متین:ما دیگه بریم دیر وقت شده
ارسلان:نه خب میموندین
متین:نه دیگه بریم خدافظ
ارسلان دیانا:خدافظ
ارسلان:تو امروز
دیانا:خودم میدونم اره اره من زدم با مهدیس بودیم اخه پانیذ منو یه جوری مسخره کرد منم حریم گرفت بخاطر همین
ارسلان:حالا ولش کن بیا تا بریم بخوابیم
دیانا:باشه
«یک روز بعد»
دیانا: دیگه این ساعتم هی پشت سر هم زنگ میزنه باشه بابا الان بیدار میشم عه ارسلان یه نامه گذاشته... صبح بخیر ما امروز بازم مریض داشتیم اونم سه تا بخاطر همین گفتم چونکه نتونستم بهت از نزدیک صبح بخیر بگم حداقل با یه نامه بگم
دیانا:راستی من شیش میلیون تو حسابمه سه میلیونشو واریز میکنم
دیانا:یه سر برم پیش مهدیس
مهدیس:یهو یکی در زد گفتم کیه گفت منم دیانا
درو باز کردم اومد داخل
مهدیس:دیانا دیشب چیکار کردی چی شد
دیانا:خسارت پرداخت کردم امروز صبح
مهدیس:خداراشکر
ادامه ی پارت 12
این هنوزم ادامه داره
امشب میزارم
۴۶.۵k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.