6/برگ هایی از کتاب «پس از سقوط» (ص63-64):
6/برگ هایی از کتاب «پس از سقوط» (ص63-64):
دوستان و نزدیکان شاه
5 پرفسور یحیی عدل: سناتور عدل جراح معروف هم همبازی قمار شاه بود و جز در مواقع بازی، رفت و آمد زیادی در دربار نداشت. اما به هر حال همبازی شاه بودن به او یک موقعیت سیاسی هم داده بود و عنوان سناتوری هم داشت و مخصوصاً برای ایفای نقش رهبری حزب اقلیت، یعنی حزب مردم، در مواقع لازم از او استفاده می شد و تازمان دبیر کلی مهندس عامری در حزب مردم، پروفسور عدل معمولاً یک ژوکر حزبی به حساب می آمد و سابقه امر به زمانی بر می گشت که علم از رهبری «حزب مردم» که خود آن را در برابر «حزب ملیون» دکتر اقبال تأسیس کرده بود، کنار رفت و شاه پروفسور عدل را برای خالی نبودن عریضه به دبیر کلی حزب مردم انتخاب کرد تا ظاهر حزب بازی در قالب حزب اقلیت و اکثریت حفظ شود. تا آنجا که من می دانم و شواهد امر هم حکایت می کرد پروفسور عدل از تنها چیزی که سر رشته نداشت سیاست بود. وی البته جراح زبردستی بود، از این نظر شهرت بسیار داشت اما به هیچ وجه سیاست پیشه برجسته ای نبود. البته این را هم بگویم که پروفسور عدل همیشه پای بازی شاه نبود و تقریباً از او به عنوان پای علی البدل بازی استفاده می کردند و به قول معروف هر وقت به علت مسافرت یا گرفتاریهای دیگر یکی از همبازیها نبودند و پای بازی کم بود پروفسور عدل احضار می شد که پای بازی جور بشود.
نکته دیگری که به پروفسور عدل مربوط می شود و شنیدنی و خواندنی است، ماجرای مربوط به دختر او کتی عدل است. واقعیت این است که علی پهلوی، پسر علیرضا پهلوی، که در سقوط مشکوک هواپیما کشته شد، با کتی عدل مناسباتی داشت و هر دو مذهبی شده بودند. علی، که شایعات مربوط به مرگ مشکوک پدرش او را ناسازگار با محیط دربار بارآورده بود به لطف پروردگار به مذهب، آن هم به شیوه خشک و زاهدانه، گرایش یافت.کتی عدل هم تحت تأثیر شوهرش حجت، فرزند سرلشگر حجت بخواست خدا سخت مذهبی شده بود. البته وی قبل از ازدواج در سانحه سقوط از کوه فلج شده بود و به همین سبب پس از ازدواج سخت دلبسته و پیرو شوهرش، که دارای اعتقادات سخت مذهبی بود، شد. به هر حال سرانجام کتی به اتفاق حجت تصمیم به تشکیل یک گروه برای مبارزه مسلحانه گرفتند و اسلحه ای تهیه کردند و در اطراف قزوین به کوه زدند و مثل چریکها در غار زندگی می کردند. حجت در یک درگیری مسلحانه در تهران کشته شد، کتی نیز در درگیری مسلحانه با ژاندارمها که برای دستگیری او به غار حمله کردند کشته شد، علی نیز دستگیر شد و به دستور شاه به زندان افتاد، اما بعد مورد عفو قرار گرفت. شرح این ماجرا در مطبوعات در همان ایام چاپ شد. از نکات جالب اینکه علی در زندان نیز همچنان سرکشی می کرد و در همین زندان بود که با تیمسار اویسی حرفش شد و به گوش اویسی سیلی ای محکم زد که جنجال آفرید. باری مرگ کتی عدل در روحیه پدر اثر گذاشت. با این همه جریان شورش دخترش در مناسباتی که او با دربار و شخص شاه داشت اثری نگذاشت و رفت و آمد او به دربار ادامه یافت.
#شاه#پهلوی#خاطرات#خاطرات_مسعود_انصاری#خاندان_پهلوی#محمد_رضا_شاه_پهلوی#انقلاب_اسلامی#امام_خمینی#ایران#اسلام#ایران_باستان#کوروش#کورش#فرح#شاهنشاه_آریا_مهر#بزک_پهلوی#شیعه#سیاست#مذهب#
دوستان و نزدیکان شاه
5 پرفسور یحیی عدل: سناتور عدل جراح معروف هم همبازی قمار شاه بود و جز در مواقع بازی، رفت و آمد زیادی در دربار نداشت. اما به هر حال همبازی شاه بودن به او یک موقعیت سیاسی هم داده بود و عنوان سناتوری هم داشت و مخصوصاً برای ایفای نقش رهبری حزب اقلیت، یعنی حزب مردم، در مواقع لازم از او استفاده می شد و تازمان دبیر کلی مهندس عامری در حزب مردم، پروفسور عدل معمولاً یک ژوکر حزبی به حساب می آمد و سابقه امر به زمانی بر می گشت که علم از رهبری «حزب مردم» که خود آن را در برابر «حزب ملیون» دکتر اقبال تأسیس کرده بود، کنار رفت و شاه پروفسور عدل را برای خالی نبودن عریضه به دبیر کلی حزب مردم انتخاب کرد تا ظاهر حزب بازی در قالب حزب اقلیت و اکثریت حفظ شود. تا آنجا که من می دانم و شواهد امر هم حکایت می کرد پروفسور عدل از تنها چیزی که سر رشته نداشت سیاست بود. وی البته جراح زبردستی بود، از این نظر شهرت بسیار داشت اما به هیچ وجه سیاست پیشه برجسته ای نبود. البته این را هم بگویم که پروفسور عدل همیشه پای بازی شاه نبود و تقریباً از او به عنوان پای علی البدل بازی استفاده می کردند و به قول معروف هر وقت به علت مسافرت یا گرفتاریهای دیگر یکی از همبازیها نبودند و پای بازی کم بود پروفسور عدل احضار می شد که پای بازی جور بشود.
نکته دیگری که به پروفسور عدل مربوط می شود و شنیدنی و خواندنی است، ماجرای مربوط به دختر او کتی عدل است. واقعیت این است که علی پهلوی، پسر علیرضا پهلوی، که در سقوط مشکوک هواپیما کشته شد، با کتی عدل مناسباتی داشت و هر دو مذهبی شده بودند. علی، که شایعات مربوط به مرگ مشکوک پدرش او را ناسازگار با محیط دربار بارآورده بود به لطف پروردگار به مذهب، آن هم به شیوه خشک و زاهدانه، گرایش یافت.کتی عدل هم تحت تأثیر شوهرش حجت، فرزند سرلشگر حجت بخواست خدا سخت مذهبی شده بود. البته وی قبل از ازدواج در سانحه سقوط از کوه فلج شده بود و به همین سبب پس از ازدواج سخت دلبسته و پیرو شوهرش، که دارای اعتقادات سخت مذهبی بود، شد. به هر حال سرانجام کتی به اتفاق حجت تصمیم به تشکیل یک گروه برای مبارزه مسلحانه گرفتند و اسلحه ای تهیه کردند و در اطراف قزوین به کوه زدند و مثل چریکها در غار زندگی می کردند. حجت در یک درگیری مسلحانه در تهران کشته شد، کتی نیز در درگیری مسلحانه با ژاندارمها که برای دستگیری او به غار حمله کردند کشته شد، علی نیز دستگیر شد و به دستور شاه به زندان افتاد، اما بعد مورد عفو قرار گرفت. شرح این ماجرا در مطبوعات در همان ایام چاپ شد. از نکات جالب اینکه علی در زندان نیز همچنان سرکشی می کرد و در همین زندان بود که با تیمسار اویسی حرفش شد و به گوش اویسی سیلی ای محکم زد که جنجال آفرید. باری مرگ کتی عدل در روحیه پدر اثر گذاشت. با این همه جریان شورش دخترش در مناسباتی که او با دربار و شخص شاه داشت اثری نگذاشت و رفت و آمد او به دربار ادامه یافت.
#شاه#پهلوی#خاطرات#خاطرات_مسعود_انصاری#خاندان_پهلوی#محمد_رضا_شاه_پهلوی#انقلاب_اسلامی#امام_خمینی#ایران#اسلام#ایران_باستان#کوروش#کورش#فرح#شاهنشاه_آریا_مهر#بزک_پهلوی#شیعه#سیاست#مذهب#
۳.۸k
۰۹ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.