عشق مافیایی من:)
عشق مافیایی من:)
P_15
کوک: یعنی الان تو دوست دخترمی ؟
ات: هوم فکر کنم 😁
کوک: ( اروم به بهش نزدیک شدم تا فاصله ی بین صورتمون یک سانت بود )
ات: کوک چیکار می کنی
کوک: می خوام دوست دخترمو ببوسم
ات: بزار چند دقیقه بگذره(خنده)
داشتم می خندیدم که یاد ارباب افتادم خندم محو شد که یاد لانا افتادم ارباب اونو دوس داره اون بوسه هم فقط ی هوس زود گذر بوده اره دوباره خندیدم صورت کوک خیلی بهم نزدیک بود که رفتم جلو تر ی بوسه سطحی به لبش گذاشتم دوباره برگشتم عقب
ات: خوب من کلی کار دارم فعلا می رم😘
کوک: باشه عشقم
ات: لبخندی زدم و رفتم تو عمارت
لاناویو
با این که من پیش یونگی بودم باز داشت به اون کلفت نگاه می کرد ایششش می دونم باید چیکار کنم
لانا: عشقم
جیمین: جانم
لانا: میخوای شبتو بسازم
یونگی: نگاهم رو به لانا دادم و از کاناپه بلند شدم و به سمت لانا رفتم پرتش کردم رو تخت و....
ادامه دارد.......
P_15
کوک: یعنی الان تو دوست دخترمی ؟
ات: هوم فکر کنم 😁
کوک: ( اروم به بهش نزدیک شدم تا فاصله ی بین صورتمون یک سانت بود )
ات: کوک چیکار می کنی
کوک: می خوام دوست دخترمو ببوسم
ات: بزار چند دقیقه بگذره(خنده)
داشتم می خندیدم که یاد ارباب افتادم خندم محو شد که یاد لانا افتادم ارباب اونو دوس داره اون بوسه هم فقط ی هوس زود گذر بوده اره دوباره خندیدم صورت کوک خیلی بهم نزدیک بود که رفتم جلو تر ی بوسه سطحی به لبش گذاشتم دوباره برگشتم عقب
ات: خوب من کلی کار دارم فعلا می رم😘
کوک: باشه عشقم
ات: لبخندی زدم و رفتم تو عمارت
لاناویو
با این که من پیش یونگی بودم باز داشت به اون کلفت نگاه می کرد ایششش می دونم باید چیکار کنم
لانا: عشقم
جیمین: جانم
لانا: میخوای شبتو بسازم
یونگی: نگاهم رو به لانا دادم و از کاناپه بلند شدم و به سمت لانا رفتم پرتش کردم رو تخت و....
ادامه دارد.......
۶.۵k
۰۳ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.