مافیای عشق پارت 37
از زبان ا/ت
آمبولانس اومد و رفتیم بیمارستان جونگ کوک رو بردن داخل اتاق عمل که دیدم جین داره با کت شلوار از طرفی میاد اومد پیشم و گفتم : تو اینجا چیکار میکنی گفت. : من تو جشن شما بودم اما بهم زنگ زدن از بیمارستان گفتن یکی گلوله خورده باید بیام عملش کنم حدس زدم جونگ کوکه میخواست برم اتاق عمل که دستش و گرفتم و گفتم : جین....بزار من عملش کنم... دستام رو گرفت و تو چشام نگاه کرد گفت : ا/ت تو الان حالت خوب نیست ممکنه اشتباه کنی به من اعتماد کن نجاتش میدم تهیونگ اومد پیشمون و گفت : جین لطفاً هرکاری از دستت بر میاد بکن جین سرش رو به نشونه باشه تکون داد و رفت
رفتم کناره تهیونگ منتظر نشستم بدون هیچ حرفی ۱ ساعت گذشت تهیونگ خیلی نگران بود بلند شد و جلوی دره اتاق عمل قدم میزد ۱ ساعت دیگه هم گذشت اما خبری نشد اینقدر نگران بودم که قلبم داشت میزد بیرون که جین اومد بیرون فوراً رفتم پیشش و گفتم : چطور بود گفت : عملش خیلی خوب بود اما....اما نمیتونم بگم کی قراره بهوش بیاد گفتم : یعنی..... یعنی میگی تو کُما رفته😟 گفت : بله ... متاسفانه ، وقتی بره تو کما یعنی زندگی و مرگش ۵۰ ۵۰ هست با فکر به این نشستم و دستام رو کردم توی موهام خیلی از رفتنش میترسیدم جین گفت : الان توی مراقبت های ویژه هست اگر بخوای میتونی بری از پشت پنجره اتاقش ببینیش
بلند شدم و گفتم : باشه رفتیم سمته اتاق رفتم پشت پنجره با دیدنش اشکام سرازیر شدن
تهیونگ گفت : ا/ت بهتر نیست بریم خونه لباسات رو عوض کنی بیایم دلم نمیومد برم و اینجا تنهاش بزارم اما اگر میخواستم برم اتاقش باید تمیز می بودم
آمبولانس اومد و رفتیم بیمارستان جونگ کوک رو بردن داخل اتاق عمل که دیدم جین داره با کت شلوار از طرفی میاد اومد پیشم و گفتم : تو اینجا چیکار میکنی گفت. : من تو جشن شما بودم اما بهم زنگ زدن از بیمارستان گفتن یکی گلوله خورده باید بیام عملش کنم حدس زدم جونگ کوکه میخواست برم اتاق عمل که دستش و گرفتم و گفتم : جین....بزار من عملش کنم... دستام رو گرفت و تو چشام نگاه کرد گفت : ا/ت تو الان حالت خوب نیست ممکنه اشتباه کنی به من اعتماد کن نجاتش میدم تهیونگ اومد پیشمون و گفت : جین لطفاً هرکاری از دستت بر میاد بکن جین سرش رو به نشونه باشه تکون داد و رفت
رفتم کناره تهیونگ منتظر نشستم بدون هیچ حرفی ۱ ساعت گذشت تهیونگ خیلی نگران بود بلند شد و جلوی دره اتاق عمل قدم میزد ۱ ساعت دیگه هم گذشت اما خبری نشد اینقدر نگران بودم که قلبم داشت میزد بیرون که جین اومد بیرون فوراً رفتم پیشش و گفتم : چطور بود گفت : عملش خیلی خوب بود اما....اما نمیتونم بگم کی قراره بهوش بیاد گفتم : یعنی..... یعنی میگی تو کُما رفته😟 گفت : بله ... متاسفانه ، وقتی بره تو کما یعنی زندگی و مرگش ۵۰ ۵۰ هست با فکر به این نشستم و دستام رو کردم توی موهام خیلی از رفتنش میترسیدم جین گفت : الان توی مراقبت های ویژه هست اگر بخوای میتونی بری از پشت پنجره اتاقش ببینیش
بلند شدم و گفتم : باشه رفتیم سمته اتاق رفتم پشت پنجره با دیدنش اشکام سرازیر شدن
تهیونگ گفت : ا/ت بهتر نیست بریم خونه لباسات رو عوض کنی بیایم دلم نمیومد برم و اینجا تنهاش بزارم اما اگر میخواستم برم اتاقش باید تمیز می بودم
۳.۱k
۰۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.