عشق ارباب۲
پارت۸
ات:بله
جیمین:بلههه خواهر منی دیگه داداشمونو اول عاشق میکنی بعد با قهر کردن خانوم دیونش میکنی دیگه میخوای چیکار کنی
ات:نمیدونم چیکار کنم؟
جیمین:پرو
ات:(خنده)خوب جانم چی شده
جیمین:اومدم حرفهای داداشمو بگم
ات:حرفهای تکراری من اشتباه کردم اره
جیمین:ات چرا اینجوری میگی بهش
ات:چون همش تقصیر اونه اون منو مثل اشغال پرتم کرد بیرون
جیمین:ات تو خودتم اگه همچین عکسهایی میدی همین کارو میکردی میزاشتی میرفتی
ات:من حداقل از میپرسم نمیدونم تعقیبش میکنم تو تنهایی بهش میگم نه اینکه جلو همه بدون هیچ پرس و جو بدون اینکه به من بگه پرتم کنه بیرون
جیمین:ات فکر میکنی تو تو اون موقعیت نبودی
ات:جیمین نمیدونم
جیمین:حالا بیا اینو بگیر بخون
ات :ایننن
جیمین:کوک نوشته
ات:آها باشه
ویو ات
نامه کوک خوندم چقدر
کوک:
سلام ملکه زندگیم میدونم الان میگی ملکه زندگی عمت ولی من دارم از ته دل میگم اون موقع واقعا بی فکر عمل کردم من ازت واقعا واقعا واقعا معذرت میخوام اینو تو این به ماه بیشتر از تعداد نفس هایی که کشیدم بهت گفتم ولی اگه هنوز نبخشیدی بازم میگم ببخشید ببخشید ببخشید من اون موقع ذره ای از عشقم نسبت بهت کم نشد فقط عصبی بودم میدونم باور نمیکنی ولی من میگم ات به اونوقت هایی فکر کن که چقدر به من به تو به بچه ها خوش می گذشت هوم ات میدونم دیگه عشقت نسبت به من تموم شده دیگه امیدی بهم نداری ولی من واقعا پشیمونم و میخوام جبران کنم پس لطفا باهام حرف بزن مثل قدیم شو از این کارت فقط داری نابودم میکنی
با این نامش دلم شکست کوک کوک که به هیچ کس التماس نمیکنه داشت التماس میکرد که باهاش حرف بزنم خوب اونم غرور داره ولی به خاطر من صد بار غرورشو شکست شاید دارم باهاش بد میکنم تصمیم گرفتم باهاش مثل قدیم بشم دیگه تحمل این حجم از سرد بودن باهاش ندارم
ات:جیمین بیا بیرون از پشت در
که سرشو تا نصفه اورد بیرون
جیمین:انقدر ضایع بودم ؟
ات:نه اصلا
جیمین:(خنده)خوب جان
ات:....
ات:بله
جیمین:بلههه خواهر منی دیگه داداشمونو اول عاشق میکنی بعد با قهر کردن خانوم دیونش میکنی دیگه میخوای چیکار کنی
ات:نمیدونم چیکار کنم؟
جیمین:پرو
ات:(خنده)خوب جانم چی شده
جیمین:اومدم حرفهای داداشمو بگم
ات:حرفهای تکراری من اشتباه کردم اره
جیمین:ات چرا اینجوری میگی بهش
ات:چون همش تقصیر اونه اون منو مثل اشغال پرتم کرد بیرون
جیمین:ات تو خودتم اگه همچین عکسهایی میدی همین کارو میکردی میزاشتی میرفتی
ات:من حداقل از میپرسم نمیدونم تعقیبش میکنم تو تنهایی بهش میگم نه اینکه جلو همه بدون هیچ پرس و جو بدون اینکه به من بگه پرتم کنه بیرون
جیمین:ات فکر میکنی تو تو اون موقعیت نبودی
ات:جیمین نمیدونم
جیمین:حالا بیا اینو بگیر بخون
ات :ایننن
جیمین:کوک نوشته
ات:آها باشه
ویو ات
نامه کوک خوندم چقدر
کوک:
سلام ملکه زندگیم میدونم الان میگی ملکه زندگی عمت ولی من دارم از ته دل میگم اون موقع واقعا بی فکر عمل کردم من ازت واقعا واقعا واقعا معذرت میخوام اینو تو این به ماه بیشتر از تعداد نفس هایی که کشیدم بهت گفتم ولی اگه هنوز نبخشیدی بازم میگم ببخشید ببخشید ببخشید من اون موقع ذره ای از عشقم نسبت بهت کم نشد فقط عصبی بودم میدونم باور نمیکنی ولی من میگم ات به اونوقت هایی فکر کن که چقدر به من به تو به بچه ها خوش می گذشت هوم ات میدونم دیگه عشقت نسبت به من تموم شده دیگه امیدی بهم نداری ولی من واقعا پشیمونم و میخوام جبران کنم پس لطفا باهام حرف بزن مثل قدیم شو از این کارت فقط داری نابودم میکنی
با این نامش دلم شکست کوک کوک که به هیچ کس التماس نمیکنه داشت التماس میکرد که باهاش حرف بزنم خوب اونم غرور داره ولی به خاطر من صد بار غرورشو شکست شاید دارم باهاش بد میکنم تصمیم گرفتم باهاش مثل قدیم بشم دیگه تحمل این حجم از سرد بودن باهاش ندارم
ات:جیمین بیا بیرون از پشت در
که سرشو تا نصفه اورد بیرون
جیمین:انقدر ضایع بودم ؟
ات:نه اصلا
جیمین:(خنده)خوب جان
ات:....
۸.۳k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.