با سیستم من بازی کن ☠️
با سیستم من بازی کن ☠️
پارت ۲۴
ته ویو:
وقتی جین بهم گفت که تونسته ردی از اوانریچ پیدا کنه خیلی سریع خودمو به محل قرارمون در پایگاه هفت پادشاه رسوندم ....
همه ی اعضا جمع بودن و داشتن بحث میکردن .
جین و جیهوپ اطلاعاتی که از جاسوساشون به دست اورده بودن رو گفتن ولی چیزی که جیمین گفت برام.خیلی تعجب اور بود ...
(جیمین _ ته +شوگا ÷نامی =کوک ^هوپی *جین &)
_ودر مورد اوانریچ و ملاقاتی که داشته از جاسوسامون و افرادی که اون جا داشتیم فهمیدیم که اونا با هم یه معامله داشتن ... البته این معامله یه معاملهی معمولی نبوده ....
*داداش عصبی نشو که چیزی از رقیبمون نفهمیدیم چون اونا فقط داشتن راجب یه سری اطلاعات در مورد ا.ت حرف میزدن و به نظر میرسه اون پلیسه ا.ت رو میخواد و این جور که جاسوسمون گذارش داده معشوقه ی قدیمی ی این یارو پلیسه است .
=و همچنین اونا قرار داد بستن که در ازای ازاد کردن بندر هانبک برای بار های قاچاقی که اوانریچ داره اطلاعات بهش بده ...
+ ما باید قرارشونو بهم بزنیم و بارشونو ما تحویل بگیریم فکر میکنم همون جور که دشمنامون دارن سعی میکنن بهمون حمله کنن احتمالا بار اسلحه باشه این باری که قرارشو گذاشتن کی به بندر میرسه ؟
÷باید عجله کنیم بار یک ساعت قبل از کشتی های قانونی به بندر میرسه که ساعت ۱۱ تحویل گرفته میشن الان ساعت هشته یعنی یه چیزی حدود یک ساعت و نیم به تحویل بار وقت داریم ...
+سریع افرادو آماده کنین .
همه رفتن و آماده شدن اسلحه هاشون برداشتن و ضد گلوله هاشونو پوشیدن و سوار ماشین شدن.....
حرکت کردیم و برای حدودا ۲۰دقیقه بعد توی بندر هانبک کمین گرفتیم تا کشتی ی حمل بار برسه ... قبل از اون چند تا از افرادو فرستادم که به محض رسیدن کشتی اونو تحویل بگیرند و ندارن افراد اوانریچ دستشون بهش برسه ......بعد از چند مین انتظار افراد اوانریچ سر رسیدن و بالاخره درگیری شروع شد ...
چون ما کمین کرده بودیم به اسونی افراد اونا رو کشتیم فقط مونده بود خود اوانریچ
خودم رفتم سراغش ...جیمین هوامو داشت و تک تیر انداز مون هم بود ...
از پشت یه دیوار خراب که در حال تعمیر بود اوانریچو دیدم که پناه گرفته ...آروم نزدیکش شدم و یهو گردنشو گرفتم به یکی از افراد علامت دادم که دستا و پاهاشو ببنده و بعد ولش کردم تا افرادم ببرنش ....
ماموریت به خوبی انجام شد
جانی ویو :
تقریبا ده دقیقه قبل از تحویل بار رسیدم به بندر و داشتم میرفتم سمت یکی از کارکنان که یه چیزی توجهمو جلب کرد افرادی که دم اسکله منتظر بودن ... رسمی پوشیده بودن و اسلحه داشتن ... یه گوشه پناه گرفتم تا ببینم چی میشه ...
که یهو افراد اوانریچ رسیدن و یه سری افراد دیگه که نمیشناختمشون براشون کمین کرده بودن و بهشون حمله کردن و درگیری ی سختی شد ..
چه طوره؟
پارت ۲۴
ته ویو:
وقتی جین بهم گفت که تونسته ردی از اوانریچ پیدا کنه خیلی سریع خودمو به محل قرارمون در پایگاه هفت پادشاه رسوندم ....
همه ی اعضا جمع بودن و داشتن بحث میکردن .
جین و جیهوپ اطلاعاتی که از جاسوساشون به دست اورده بودن رو گفتن ولی چیزی که جیمین گفت برام.خیلی تعجب اور بود ...
(جیمین _ ته +شوگا ÷نامی =کوک ^هوپی *جین &)
_ودر مورد اوانریچ و ملاقاتی که داشته از جاسوسامون و افرادی که اون جا داشتیم فهمیدیم که اونا با هم یه معامله داشتن ... البته این معامله یه معاملهی معمولی نبوده ....
*داداش عصبی نشو که چیزی از رقیبمون نفهمیدیم چون اونا فقط داشتن راجب یه سری اطلاعات در مورد ا.ت حرف میزدن و به نظر میرسه اون پلیسه ا.ت رو میخواد و این جور که جاسوسمون گذارش داده معشوقه ی قدیمی ی این یارو پلیسه است .
=و همچنین اونا قرار داد بستن که در ازای ازاد کردن بندر هانبک برای بار های قاچاقی که اوانریچ داره اطلاعات بهش بده ...
+ ما باید قرارشونو بهم بزنیم و بارشونو ما تحویل بگیریم فکر میکنم همون جور که دشمنامون دارن سعی میکنن بهمون حمله کنن احتمالا بار اسلحه باشه این باری که قرارشو گذاشتن کی به بندر میرسه ؟
÷باید عجله کنیم بار یک ساعت قبل از کشتی های قانونی به بندر میرسه که ساعت ۱۱ تحویل گرفته میشن الان ساعت هشته یعنی یه چیزی حدود یک ساعت و نیم به تحویل بار وقت داریم ...
+سریع افرادو آماده کنین .
همه رفتن و آماده شدن اسلحه هاشون برداشتن و ضد گلوله هاشونو پوشیدن و سوار ماشین شدن.....
حرکت کردیم و برای حدودا ۲۰دقیقه بعد توی بندر هانبک کمین گرفتیم تا کشتی ی حمل بار برسه ... قبل از اون چند تا از افرادو فرستادم که به محض رسیدن کشتی اونو تحویل بگیرند و ندارن افراد اوانریچ دستشون بهش برسه ......بعد از چند مین انتظار افراد اوانریچ سر رسیدن و بالاخره درگیری شروع شد ...
چون ما کمین کرده بودیم به اسونی افراد اونا رو کشتیم فقط مونده بود خود اوانریچ
خودم رفتم سراغش ...جیمین هوامو داشت و تک تیر انداز مون هم بود ...
از پشت یه دیوار خراب که در حال تعمیر بود اوانریچو دیدم که پناه گرفته ...آروم نزدیکش شدم و یهو گردنشو گرفتم به یکی از افراد علامت دادم که دستا و پاهاشو ببنده و بعد ولش کردم تا افرادم ببرنش ....
ماموریت به خوبی انجام شد
جانی ویو :
تقریبا ده دقیقه قبل از تحویل بار رسیدم به بندر و داشتم میرفتم سمت یکی از کارکنان که یه چیزی توجهمو جلب کرد افرادی که دم اسکله منتظر بودن ... رسمی پوشیده بودن و اسلحه داشتن ... یه گوشه پناه گرفتم تا ببینم چی میشه ...
که یهو افراد اوانریچ رسیدن و یه سری افراد دیگه که نمیشناختمشون براشون کمین کرده بودن و بهشون حمله کردن و درگیری ی سختی شد ..
چه طوره؟
۲.۰k
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.