تغییر کرد !
تغییر کرد !
همه چیز...
تو
عشقت
حتی احساس من !
دیگر نمیشناسم هیچ کس را
خیلی وقت است که دستانم به عاشقی نوشتن نمیرود
خنده ام میگیرد از آن همه حماقت...
از آن روزهایی که با عشقت به شب می رسید..
از باور حرف هایت که یاداوریشان مثل چاقوی کندی بر قلبم ضربه میزند...
من زخم خورده ی عشقی ناکامم !
که به اوج نرسیده جوان مرگ شد...
بیمار شده است حالم...
همه چیز...
تو
عشقت
حتی احساس من !
دیگر نمیشناسم هیچ کس را
خیلی وقت است که دستانم به عاشقی نوشتن نمیرود
خنده ام میگیرد از آن همه حماقت...
از آن روزهایی که با عشقت به شب می رسید..
از باور حرف هایت که یاداوریشان مثل چاقوی کندی بر قلبم ضربه میزند...
من زخم خورده ی عشقی ناکامم !
که به اوج نرسیده جوان مرگ شد...
بیمار شده است حالم...
۲۹۷
۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.