بدون تو نمیتونم. فصل دوم. پارت4

یونا: مامان فردا میریم از طرف دانشگاه اردو برای یک هفته
ات: برای خودتون دوست پسرم پیدا کنین(خنده)
کوک: نخیر دوست پسر چیه؟
یوری: بابااا(کیوت)
کوک: اونجورییی نکنننـ.... باشه گیر نمیدم
یونا: ما نباید پیدا کنیم اونا باید مارو پیدا کنن
ات: وای وای وای... من باباتونو پیدا کردم چیشد؟
کوک: تو منو پیدا کردی؟
ات: اگر بهت جواب بله نمیدادم الان دوتا بچه برای تو نبودن
کوک: حرفی ندارم
یوری: افرین مامان که بله دادی
کوک: قربونت برمم
یونا: من قهرمم
کوک: چرا؟
یونا: قربون یوری میری قربون من نمیری؟
کوک: نه نمیرم(زبونشو دراورد)
یونا: ماماان
ات: خودم قربونت میرم
کوک: شما قربون شوهرت برو
ات: گم.شو بابا
کوک: عه؟ میخوای دوباره؟
ات: اهممم
یوری: فکر کنم مزاحم شدیم
یونا: موافقم آبجی
کوک: اره مزاحم شدین😈
ات: قربونت برم شوهر عزیز تر از جانم، فداتشممم... خوبه؟
کوک: یکم اوکیه
ات: نفس عمیقققق
کوک: عمیق ترررررر
ات: عمیق تررررررررررررر
یوری: بسهههههه
یونا: خنده
کوک: میگم بچه ها پسرای جیمین همکلاسیتونن؟
یوری: اره خیلی کراشن
کوک: عه؟
یونا: راست میگه خیلیی کراشنن... کاش ما من بودن
یوری: یکیشون مال منهه
یونا: کدومشون؟


بچه ها پارت اول فصل دوممون رو یکی گزارش کرده حذف شده 🥺💔