سه پارتی جیمین (وقتی ازت بچه میخاد)
ویو ات
با نوری که به صورتم میخورد بیدار شدم نگاهی به کنارم کردم مثل همیشه جیمین نبود
خب بزارین بهتون بگم
من جانگ ات هستم ۲۴سالمه و همسر جیمین هستم دوسال میشه ازدواج کردیم (جیمین ۲۷سالشه)
بلند شدم رفتم دستشویی کارای مربوطه رو انجام دادم و رفتم پایین و صبحونه خوردم
بعد ب شدت حوصلم سر رفته بود نشستم تلویزیون دیدم که همونجا خوابم برم
بیدار که شدم دیدم ساعت نزدیکای ۸
-من اینقدر خوابیدم واییی جیمین ساعت ۹میاد من ویزی درست نکردم
پا شدم و رفتم توی اشپزخونه و مشغول غذا درست کردن شدم ساعت ی ربع مونده به ۹بود که اماده شد سفره رو چیدم و منتظر جیمین شدم
که صدای زنگ در اومد رفتم و درو باز کردم
-سلام بیبی
+اوم سلام عشقم
-خسته نباشی
+ممنون
خواستم برم که جیمین دستمو گرفت و گفت:
+پس بوس من چی
لبم رو گذاشتم رو لبش و بوسه سطحی ب لبش زدم خواستم جدا شم که دستشو گذاشت پشت گردنم و عمیق تر منو بوسید حدود ۵مین داشتیم همو میبوسیدیم که نفس کم اورد و ازم جدا شد
+اییی خیلی خوب بود همیشه اینجوری بیا استقبالم
لپم قرمز شده بود گفتم:
-اقای پارک بجای اینکه منو خجالت بدی برو بالا حمام کن و بعدش سریع بیا تا غذا سرد نشده
+چشم خانوم پارک
جیمین رفت بالا و بعد از ۱۵ مین اومد پایین
+او چ بویی خیلی گشنمه
-پس بیا بشین
نشستیم سر میز و شروع کردیم به خوردن
وقتی تموم شدیم با کمک جیمین میز رو جمع کردم
من حوصلم سر رفته
+فیلم ببینیم
-اره بشین فیلم رو انتخاب کن تا من یکم خوراکی بیارم
+اوکی
بعد از اماده کردن خوراکی ها رفتم و نشستم که جیمین گفت:.....
با نوری که به صورتم میخورد بیدار شدم نگاهی به کنارم کردم مثل همیشه جیمین نبود
خب بزارین بهتون بگم
من جانگ ات هستم ۲۴سالمه و همسر جیمین هستم دوسال میشه ازدواج کردیم (جیمین ۲۷سالشه)
بلند شدم رفتم دستشویی کارای مربوطه رو انجام دادم و رفتم پایین و صبحونه خوردم
بعد ب شدت حوصلم سر رفته بود نشستم تلویزیون دیدم که همونجا خوابم برم
بیدار که شدم دیدم ساعت نزدیکای ۸
-من اینقدر خوابیدم واییی جیمین ساعت ۹میاد من ویزی درست نکردم
پا شدم و رفتم توی اشپزخونه و مشغول غذا درست کردن شدم ساعت ی ربع مونده به ۹بود که اماده شد سفره رو چیدم و منتظر جیمین شدم
که صدای زنگ در اومد رفتم و درو باز کردم
-سلام بیبی
+اوم سلام عشقم
-خسته نباشی
+ممنون
خواستم برم که جیمین دستمو گرفت و گفت:
+پس بوس من چی
لبم رو گذاشتم رو لبش و بوسه سطحی ب لبش زدم خواستم جدا شم که دستشو گذاشت پشت گردنم و عمیق تر منو بوسید حدود ۵مین داشتیم همو میبوسیدیم که نفس کم اورد و ازم جدا شد
+اییی خیلی خوب بود همیشه اینجوری بیا استقبالم
لپم قرمز شده بود گفتم:
-اقای پارک بجای اینکه منو خجالت بدی برو بالا حمام کن و بعدش سریع بیا تا غذا سرد نشده
+چشم خانوم پارک
جیمین رفت بالا و بعد از ۱۵ مین اومد پایین
+او چ بویی خیلی گشنمه
-پس بیا بشین
نشستیم سر میز و شروع کردیم به خوردن
وقتی تموم شدیم با کمک جیمین میز رو جمع کردم
من حوصلم سر رفته
+فیلم ببینیم
-اره بشین فیلم رو انتخاب کن تا من یکم خوراکی بیارم
+اوکی
بعد از اماده کردن خوراکی ها رفتم و نشستم که جیمین گفت:.....
۸۴.۲k
۱۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.