فیک قرار تصادفی من با عشق زندگیم
«پارت:۸»
ماشینم تو پارکینگ شرکت بود.
اما میخواستم پیاده برم. دیگه تو حالت طبیعی بودم و عصبی و ناراحت.
چندین ساعت تو خیابون راه میرفتم و تو فکر بودم اما گریه نمیکردم چون معتقد بودم گریه برای من نیست و هیچوقت گریه نمیکردم.
هوا رو به تاریکی میرفت ، نشستم روی صندلی پیاده رو خیلی کلافه بودم...
گوشیم زنگ میخورد، از تو کیفم درش آوردمو دیدم ناشناسه جواب دادم.
سوآه: الو؟ بفرمایید.
تهیونگ: سلام سوآه منم تهیونگ لطفا قطع نکن! نمیخوام باهام حرف بزنی فقط گوش کن !
سوآه: نمیخوام صداتو بشنوم ، از زندگیم برو بیرون چی از جونم میخوای؟ تاقبل از اینکه تو بیای همه چی خوب بود بهترین جایگاه و داشتم هیچکس تاحالا بهم نخندیده بود و مسخرم نکرده بود.
تهیونگ: زنگ زدم که بگم خیلی ازت معذرت میخوام من اشتباه کردم.
سوآه: فکر میکنی با یه عذرخواهی ساده همه چی درست میشه؟؟؟
تهیونگ: نه میدونم که خیلی اشتباه کردم .... باید چیکار کنم تا از دلت دربیاد؟
سوآه: هیچی ، راحتم بزار .
بزار تو بدبختی های خودم بمیرم همین!
تهیونگ: متاسفم سوآه💔
با بغض گوشیو قطع کردم و سمت خونه رفتم.
داغون بودم نمیدونم چرا....💔
هوا تاریک بود و خیابونا خلوت.
(بازم شرمنده که دیر شد حالم بد بود یه پارت دیگه هم الان تایپ میکنم)
ماشینم تو پارکینگ شرکت بود.
اما میخواستم پیاده برم. دیگه تو حالت طبیعی بودم و عصبی و ناراحت.
چندین ساعت تو خیابون راه میرفتم و تو فکر بودم اما گریه نمیکردم چون معتقد بودم گریه برای من نیست و هیچوقت گریه نمیکردم.
هوا رو به تاریکی میرفت ، نشستم روی صندلی پیاده رو خیلی کلافه بودم...
گوشیم زنگ میخورد، از تو کیفم درش آوردمو دیدم ناشناسه جواب دادم.
سوآه: الو؟ بفرمایید.
تهیونگ: سلام سوآه منم تهیونگ لطفا قطع نکن! نمیخوام باهام حرف بزنی فقط گوش کن !
سوآه: نمیخوام صداتو بشنوم ، از زندگیم برو بیرون چی از جونم میخوای؟ تاقبل از اینکه تو بیای همه چی خوب بود بهترین جایگاه و داشتم هیچکس تاحالا بهم نخندیده بود و مسخرم نکرده بود.
تهیونگ: زنگ زدم که بگم خیلی ازت معذرت میخوام من اشتباه کردم.
سوآه: فکر میکنی با یه عذرخواهی ساده همه چی درست میشه؟؟؟
تهیونگ: نه میدونم که خیلی اشتباه کردم .... باید چیکار کنم تا از دلت دربیاد؟
سوآه: هیچی ، راحتم بزار .
بزار تو بدبختی های خودم بمیرم همین!
تهیونگ: متاسفم سوآه💔
با بغض گوشیو قطع کردم و سمت خونه رفتم.
داغون بودم نمیدونم چرا....💔
هوا تاریک بود و خیابونا خلوت.
(بازم شرمنده که دیر شد حالم بد بود یه پارت دیگه هم الان تایپ میکنم)
۱۰.۷k
۰۹ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.