part43

#part43
#part44
#diyana
رفتم تو پیشش روی صندلی
نشستم قشنگ مامان
چشم هاتو باز کن
هر چی درد داری واسه
من دلسا قشنگم
تو کل زندگیمی
#delsa
چشم هامو باز کردم
با یه اتاق
خالی سقف سفید
دستم سرم بود
بغلم یه مانیتور بود
که داشت ضربان قلبمو می گرفت
اونم رو روال بود
#diyana
الهی فدات شم
چشم های قشنگت رو باز کردی
چرا خودکشی کردی دلسا
من که همه زندگی مو واسه
تو گذاشتم
دیگه چی واست کم گذاشتم
#delsa
مامان ببخشید
که قلبی که ۹ ماه واسش
زحمت کشیدی رو دادم یکی
یه شبه شکوندش
#diyana
دلسا یعنی چی
چی داری میگی کامل بگو
متوجه نمیشم
#delsa
مامان ببین حدود
۳ ماه باهاش بودم
دیروز باهاش
کات کردم
#diyana
دلسا مگه من نگفتم
هر موقع رل زدی بگو ها
این همه مدت چرا نگفتی هااا
#delsa
مامان یکی از دوستام
رفته الکی بهش گفته
من بهش اعتماد ندارم
اون باصد نفر هست
اینا
منم خیلی ناراحت شدم ازش
#diyana
خوب دلسا ببین
من قبل از ارسلان
خیلی رل داشتم
اولین رلم هم تو سن
۱۵ سالگی بود
وقتی هی رفتن
من گفتم من دیگه عاشق نمیشم
ولی وقتی ارسلان
اومد توی زندگیم
اصلا جوری من عوض شدم
وقتی پیشش بودم
حالم خوب بود
با هر خندش حالم خوب میشد
گریه هاش عذابم می داد
وقتی میرفت پیش یه دختر دیگه
گریه میکردم
میدونی از کجا فهمیدم عاشق شدم
#delsa
نه
#diyana
وقتی به چشم هاش
ذل میزدم یه آرامشی میگرفتم که
این همه رل زدم نگرفتم
اونجا فهمیدم عاشقش شدم
بعدم دیگه اونم اعتراف کرد
دیگه رل زدیم ازدواج کردیم
الانم به شدت دوسش دارم
پس ناراحت نباش
اگه دوست داشت می موند
میگن رفتنی میره تو حالا هی
به پاش بسوز بساز دل که نداره
بوسش کردم
#delsa
مامانی عاشقتم
مرسی که انقدر بهم امید میدی
مرسی که انقدر دوسم داری
اشک هامو پاک کردم
چشم دیگه این کارو نمیکنم
با وجود تو زندگی من خیلی قشنگه
#diyana
عشق مامان من برم بپرسم
که کی مراخص میشی
آبتین و دلوین میخوان بیان ببینمت
#delsa
باشه مامانی بگو بیان
اومدن تو
به به عروس و دومادمون😂
رفتید زیر بارون
قدم بزنید
یکم قربون صدقه هم برید
#delvin
عهه دلسا عروس کجا بود
زشته بابا
#delsa
زیر چشمی نگاه کردم
به آبتین
داشت از خنده منفجر میشد
نه که پسرا اخه شب عروسی
رو دوست ندارن
#delvin
دلسااااا زشته جلوی آبتین
این حرف هاا
#delsa
خندیدم
#abtin
هیچی نگو دلوین بذار
فقط بخنده خنده هاش
حالمو خوب میکنه
#delsa
لبخند ملیحی روی لبم نشست
#diyana
دلسا پاشو لباس هاتو
بپوش دکتر گفت میتونی
بری خونه
#delsa
دکتر اومد سرمم رو کشید
لباس هامو پوشیدم
سوار ماشین شدم
سرمو تکیه دادم
به شیشه
به چکیده های بارون که
داشت از آسمون می‌ریخت
روی زمین نگاه میکردم
در همون حال که
غرق بارون شده بودم
خوابم برد
حمایت شه
🖤✨